کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مذع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مذع
لغتنامه دهخدا
مذع . [ م َ ] (ع مص ) بعض خبر را برای کسی گفتن و بعض آن را نهان داشتن . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة). مذعة. (از اقرب الموارد). || کمیز انداختن . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). مذعة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). شاش انداختن ...
-
مذع
لغتنامه دهخدا
مذع . [ م ِ ذَ ] (ع ص ، از اتباع ) ذهبوا جِذَع َ مِذَع َ؛ پراکنده شدند در اطراف . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به جذع مذع شود.
-
واژههای مشابه
-
جذع مذع
لغتنامه دهخدا
جذع مذع . [ ج ِ ذَ ع َ م ِ ذَ ع َ ] (ع ص مرکب ،از اتباع ) پریشان و متفرق شده . رجوع به جذَع شود.
-
واژههای همآوا
-
مضا
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . مضاء ] 1 - (مص ل .) بریدن ، قطع کردن . 2 - (اِمص .) برندگی ، قاطعیت در کار. 3 - نفوذ، روانی . 4 - حل و عقد امور، کاربری .
-
مزع
لغتنامه دهخدا
مزع . [ م َ ] (ع مص ) مزعة. اول دویدن اسب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || آخر رفتار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آخر راه رفتن . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || نرم دویدن . || غاز کردن پنبه را. (از منتهی الارب ) (از اقرب...
-
مضا
لغتنامه دهخدا
مضا. [ م َ ] (ع اِمص ) مضاء . بُرندگی و تیزی : در صد مصاف معرکه گر کند گشته ام روزی به یک صقال به جای آید این مضا.مسعودسعد (دیوان چ رشیدیاسمی ص 2).ز چرخ گردان مهری ز کوه ثابت زرز چشم ابر سرشکی ز حد تیغ مضا. مسعودسعد (دیوان چ رشیدیاسمی ص 8). || تندی ....
-
مظع
لغتنامه دهخدا
مظع. [ م َ ] (ع مص ) نرم و تابان گردانیدن وتر و غیر آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نرم و تابان گردانیدن زه و جز آن را. (ناظم الاطباء).
-
مضا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مضاء] [قدیمی] mazā ۱. نفوذ و رخنه کردن در کاری و انجام دادن آن.۲. نفوذ.۳. روانی.۴. برندگی.
-
جستوجو در متن
-
مذعة
لغتنامه دهخدا
مذعة. [ م َ ذَ ع َ ] (ع مص ) مذع . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به مَذع شود.
-
خذع
لغتنامه دهخدا
خذع . [ خ ِ ذَ ] (ع ص ) متفرق ، منه : هم ذهبوا خِذَع َ و مِذَع َ ؛ رفتند پراگنده و متفرق . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
جذع
لغتنامه دهخدا
جذع . [ ج َ ذَ ] (ع اِ) آنچه پیش از ثنی باشد، یعنی گوسپند و گاو بسال دوم در آمده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). گوسفند که بسال دوم باشد. (غیاث اللغات ، از لطائف و منتخب ). سال پیش از ثنی است و ثنی آن است از شتر پای بشش سال گذا...