کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مذاکره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مذاکره
/mozākere/
معنی
با کسی در امری گفتگو کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بحث، صحبت، گفتگو، مباحثه، مناظره ≠ مکاتبه
برابر فارسی
گفت و گذار، گفتگو
فعل
بن گذشته: مذاکره کرد
بن حال: مذاکره کن
دیکشنری
discussion, negotiation, parley, talk
-
جستوجوی دقیق
-
مذاکره
واژگان مترادف و متضاد
بحث، صحبت، گفتگو، مباحثه، مناظره ≠ مکاتبه
-
مذاکره
فرهنگ واژههای سره
گفت و گذار، گفتگو
-
مذاکره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مذاکَرَة] mozākere با کسی در امری گفتگو کردن.
-
مذاکره
فرهنگ فارسی معین
(مُ کِ رِ) [ ع . مذاکرة ] (مص ل .) گفتگو کردن دربارة کاری یا امری .
-
مذاکره
لغتنامه دهخدا
مذاکره . [ م ُ ک َ رَ ] (از ع اِمص ) مکالمه . گفتگو : در میان مذاکره وی را گفتم هر چند تو در روزگار سلطانان گذشته نبودی که شعر تو دیدندی . (تاریخ بیهقی ص 275).
-
مذاکره
دیکشنری فارسی به عربی
استشارة , کلام , مفاوضات , مقابلة , مناقشة , موتمر
-
واژههای مشابه
-
مذاکرة
لغتنامه دهخدا
مذاکرة. [ م ُ ک َ رَ ] (ع مص ) گفتگو و مکالمه کردن با کسی . (از اقرب الموارد). || یکدیگر را یاد کردن . (تاریخ بیهقی ). با کسی چیزی یاد کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ).
-
مذاکره کردن
واژگان مترادف و متضاد
گفتگو کردن، بحث کردن
-
مذاکره کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تفاوض
-
مذاکره مستقیم
دیکشنری فارسی به عربی
اِجْتِماعُ المائدة المستديرة
-
مذاکره کننده
دیکشنری فارسی به عربی
مفاوض
-
قابل مذاکره
دیکشنری فارسی به عربی
قابل للتفاوض
-
مذاکره کرد با
دیکشنری فارسی به عربی
أجري حِواراً مَعَ
-
با فرستادگان … مذاکره نمود
دیکشنری فارسی به عربی
أجري محادَثاتٍ مع ممثّلي…