کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مدید
/madid/
معنی
۱. کشیدهشده؛ دراز.
۲. (اسم) (ادبی) در عروض، از بحور شعر بر وزن فاعلاتن فاعلن فاعلاتن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. دراز، طولانی
۲. کشیده
دیکشنری
long
-
جستوجوی دقیق
-
مدید
واژگان مترادف و متضاد
۱. دراز، طولانی ۲. کشیده
-
مدید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] madid ۱. کشیدهشده؛ دراز.۲. (اسم) (ادبی) در عروض، از بحور شعر بر وزن فاعلاتن فاعلن فاعلاتن.
-
مدید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی، مُمالِ مداد] [قدیمی] medid مداد؛ مُرکب: ◻︎ چون رخت را نیست در خوبی امید / خواه نِه گلگونه و خواهی مدید (مولوی: لغتنامه: مدید).
-
مدید
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (ص .) 1 - کشیده شده ، دراز، طولانی . 2 - نام یکی از بحور شعر بر وزن فاعلاتن فاعلن فاعلاتن .
-
مدید
لغتنامه دهخدا
مدید. [ م َ ] (اِخ ) موضعی است در نزدیکی مکه . (از متن اللغة) (از منتهی الارب ).
-
مدید
لغتنامه دهخدا
مدید. [ م َ ] (ع ص ) کشیده . دراز. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). طویل . (متن اللغة) (اقرب الموارد). ممدود. (اقرب الموارد). درازبالا. (دستور الاخوان ). گویند: مدیدالقامة، مدیدالجسم ، مدیدالعنق . (از متن اللغة). ج ، مُدُد : عدد آن مدد عمر تو بادتا از ...
-
مدید
دیکشنری فارسی به عربی
لمدة طويلة
-
واژههای مشابه
-
مدت مدید
فرهنگ واژههای سره
دیرگاه
-
جستوجو در متن
-
مدد
لغتنامه دهخدا
مدد. [ م ُ دُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مدید. رجوع به مدید شود.
-
مدیدة
لغتنامه دهخدا
مدیدة. [م َ دی دَ ] (ع ص ) تأنیث مدید. رجوع به مدید شود.
-
متمادی
واژگان مترادف و متضاد
دراز، طولانی، مدید، ممتد
-
protracted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طولانی مدت، دنباله دار، مدید
-
دیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. دراز، دور، طولانی، متمادی، مدید ۲. تاخیر ≠ زود، گاه