کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدکدکة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مدکدکة
لغتنامه دهخدا
مدکدکة. [ م ُ دَ دَ ک َ ] (ع ص ) ارض مدکدکة؛ زمین که از کثرت پشک و کمیز شتر فاسد شده باشد. (منتهی الارب ) (از متن اللغة). || زمین هموار و برابر. (منتهی الارب ). رجوع به دکدکة شود.
-
جستوجو در متن
-
مدکدک
لغتنامه دهخدا
مدکدک . [ م ُ دَ دَ ] (ع ص ) مدکدکة. (ناظم الاطباء). رجوع مدکدکة شود.
-
پشک
لغتنامه دهخدا
پشک . [ پ ِ / پ ُ ] (اِ) پشگ . پشکل . فضله ٔ گوسفند و بزو شتر و آهو و خر و اشتر و هم از گاو آنگاه که سخت و مدور باشد. سرگین گوسفند و بز و آهو و امثال آن . پشکر. پشکره . پشکله . (برهان قاطع) (فرهنگ رشیدی ). بعر. بعره و آن فضله ٔ حیوان باشد از ذوات الخ...