کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
circularities
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دایره ها، مدور بودن
-
demioctagonal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیمه مدور
-
pentahedral
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیمه مدور
-
semioctagonal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیمه مدور
-
گِردِل
لهجه و گویش بختیاری
gerdel گرد، مدوّر.
-
قِرّاتى
لهجه و گویش بختیاری
qerrâti مدور، گرد.
-
چرخى
لهجه و گویش بختیاری
čarxi چرخى، مدوّر.
-
بیضوی
واژگان مترادف و متضاد
بیضیشکل ≠ مدور، دایره شکل
-
کروی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به کرَة) [عربی: کرویّ] koravi بهشکل کُره؛ مدوّر.
-
کیانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به کُیان) [قدیمی] koyāni مانند خیمه؛ گنبدی؛ مدور.
-
discuses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بحث ها، صفحه مدور، دیسک
-
circularity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دایره المعارف، مدور بودن
-
spherical
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کروی، مدور، گوی مانند، مستدیر
-
مستدیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mostadir گرد و دایرهمانند؛ مدور.
-
شش خان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ششخانه› [قدیمی] šešxān خیمۀ مدور یا ششگوشه؛ ششطاق.