کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مدوار
لغتنامه دهخدا
مدوار. [ م َدْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مهریز شهرستان یزد، در 6هزارگزی جنوب مهریزو 14هزارگزی غرب جاده ٔ یزد به انار، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 201 تن سکنه دارد. آبش از قنات تأمین می شود. محصولش غلات و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی...
-
مدوار
لغتنامه دهخدا
مدوار. [ م َدْ ] (اِخ ) معروف به مدوار بالا و پایین ، دهی است از دهستان جوزم و دهج بخش شهر بابک شهرستان یزد، در 15هزارگزی شهر بابک بر کنار راه مدوار به شهر بابک در منطقه ٔ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 122 تن سکنه دارد. آبش ازقنات تأمین می شود، مح...
-
جستوجو در متن
-
کشتخوان
لغتنامه دهخدا
کشتخوان . [ ک ِ خوا / خا ] (اِ مرکب ) جای کشت . محل کشت : دردو فرسنگی شهر دهی از نو احداث کرده و بیوتات و بساتین و کشتخوان بساخت و قنات جاری کرده و آن را ایران آباد نام نهاد. (تاریخ یزد). آب مدوار که به طرف مهریجرد است به سعی او از کوه به کشتخوان جار...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن قاسم بن علی بن رستم الدیمرتی . وی در حضور مجلس عم خویش علی بن رستم در قصر او بدیمرتین در حالی که به متنزهات اطراف ناظر بود درین اشعار وصف بهار کرده است :ضحک الربیع بمبسم الانوارو بکی بعین سحة مدرارفبدمعه اکتست البسیطة نبته...