کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدهوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مدهوش
/madhuš/
معنی
۱. سرگشته؛ سرگردان؛ گیج؛ متحیر.
۲. بیهوش.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بیحال، غشکرده
۲. بیخویشتن، بیخود، بیهوش، محو
۳. حیران، شگفتزده، سرگشته، مبهوت، متحیر
۴. لایعقل
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مدهوش
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیحال، غشکرده ۲. بیخویشتن، بیخود، بیهوش، محو ۳. حیران، شگفتزده، سرگشته، مبهوت، متحیر ۴. لایعقل
-
مدهوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] madhuš ۱. سرگشته؛ سرگردان؛ گیج؛ متحیر.۲. بیهوش.
-
مدهوش
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) بیهوش ، سرگشته .
-
مدهوش
لغتنامه دهخدا
مدهوش . [ م َ ] (اِخ ) (میر...) مبارکشاه یا سیدمبارک خان اصفهانی یا شیرازی ، از شاعران قرن یازدهم هجری قمری است و به روایت آذر از والی زادگان حویزه و از معاصران شاه سلیمان بوده است . به روایت نصرآبادی «چون در حفظ مالیات اهتمامی ندارد پیوسته در پریشان...
-
مدهوش
لغتنامه دهخدا
مدهوش . [ م َ ] (ع ص ) خیره . (زمخشری ). بی آگاهی . متحیر. (فرهنگ اسدی نخجوانی ). دیوانه . سراسیمه . (حفان ). شیدا. (اوبهی ). سرگشته . حیران . مست . بیهوش . (از غیاث اللغات ). بی خود. حیران . (منتهی الارب ). هاج . خردشده از ترس و مانند آن . (یادداشت ...
-
مدهوش
لهجه و گویش بختیاری
madhuš بیهوش.
-
واژههای مشابه
-
مدهوش شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیخویشتن شدن، بیخود شدن، محو شدن ۲. بیهوش شدن، از هوش رفتن ≠ به هوش آمدن
-
مدهوش کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. حیران کردن، حیرتزده کردن ۲. مجذوب کردن
-
اغاز() مدهوش کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مدخل
-
مست و مدهوش
فرهنگ گنجواژه
سیاه مست.
-
نژند و مدهوش
فرهنگ گنجواژه
افتاده و ضعیف.
-
جستوجو در متن
-
مست و آشفته
فرهنگ گنجواژه
مدهوش.
-
مست و حیران
فرهنگ گنجواژه
مدهوش.