کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مدل
/model/
معنی
۱. سبک یا شیوۀ ساختن چیزی: مدل ماشین، مدل خانه.
۲. طرح یا نمونهای که چیزی را از روی آن میسازند؛ الگو.
۳. فرد یا شخصی که در تهیۀ یک اثر هنری، به عنوان الگو به کار گرفته شود.
۴. شخصی که از چهره یا اندام او، در کارهای هنری، آموزشی، و تبلیغاتی استفاده شود.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. الگو، طرح، سرمشق، نمونه
۲. اسوه، سرمشق، قدوه
برابر فارسی
الگو
دیکشنری
model, mold, prototype, replica
-
جستوجوی دقیق
-
مدل
واژگان مترادف و متضاد
۱. الگو، طرح، سرمشق، نمونه ۲. اسوه، سرمشق، قدوه
-
مدل
فرهنگ واژههای سره
الگو
-
مدل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: modèle] model ۱. سبک یا شیوۀ ساختن چیزی: مدل ماشین، مدل خانه.۲. طرح یا نمونهای که چیزی را از روی آن میسازند؛ الگو.۳. فرد یا شخصی که در تهیۀ یک اثر هنری، به عنوان الگو به کار گرفته شود.۴. شخصی که از چهره یا اندام او، در کارهای هنری، ...
-
مدل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مدلّ] [قدیمی] model[l] ۱. دلالتکننده؛ راهنما.۲. کسی که به خود اعتماد و اطمینان دارد.
-
مدل
فرهنگ فارسی معین
(مُ دِ لّ) [ ع . ] (اِفا.) دلالت کننده ، راهنما.
-
مدل
فرهنگ فارسی معین
(مُ دِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - نمونه ، سرمشق ، الگو. 2 - هر چیز و هر کس اعم از مجسمه و انسان و غیره که در برابر هنرمند قرار گیرد تا از روی آن نقاشی کند یا مجسمه بسازد.
-
مدل
لغتنامه دهخدا
مدل . [ م َ ] (ع ص ) مرد فرومایه . (منتهی الارب ). خسیس . (اقرب الموارد) (از متن اللغة). || شیر (لبن ) خفته . (منتهی الارب ). اللبن الخاثر؛ شیر غلیظشده . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). مِدل . (متن اللغة).
-
مدل
لغتنامه دهخدا
مدل . [ م ِ ] (ع ص ) مرد باریک اندام کم گوشت . (منتهی الارب ). خفی الشخص قلیل اللحم .(متن اللغة). || مَدل . رجوع به مدل شود.
-
مدل
لغتنامه دهخدا
مدل . [ م ُ دِ ] (فرانسوی ، اِ) الگو. نمونه . (یادداشت مؤلف ). سرمشق . (فرهنگ فارسی معین ). || کتاب نقاشی که در مدارس دانش آموزان از روی آن طراحی و نقاشی کنند. || هر چیز و هرکس اعم از مجسمه و انسان و غیره که در برابر هنرمند قرار گیرد تا از روی آن نق...
-
مدل
لغتنامه دهخدا
مدل . [ م ُ دِل ل ] (ع ص ) هادی . راهنما. (ناظم الاطباء). راهنمون . دلیل . (یادداشت مؤلف ). دلالت کننده . هدایت کننده . (از متن اللغة). نعت فاعلی است از ادلال . رجوع به ادلال شود : مثنوی او چو قرآن مدل هادی بعضی و بعضی را مضل . شیخ بهائی .|| توفیق ر...
-
مدل
دیکشنری فارسی به عربی
نموذج
-
واژههای مشابه
-
waterfall model
مدل آبشاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] یکی از مدلهای تولید نرمافزار شامل مراحل تعریف نیازها، تعیین مشخصات، طراحی، پیادهسازی، آزمایش و تکامل
-
alpha particle model
مدل آلفایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مدلی برای ساختار هسته که در آن هستهها را متشکل از ذرات آلفا در نظر میگیرد
-
urn model
مدل آوندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] مدلی از یک مسئله که با استخراج گویها از یک آوند توصیف میشود