کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدقس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مدقس
لغتنامه دهخدا
مدقس . [ م ِ دَ ] (ع اِ)ابریشم . (منتهی الارب ). رجوع به دزی ج 2 ص 575 شود.
-
مدقس
لغتنامه دهخدا
مدقس . [ م ِ ق َ ] (ع ص ) جمل مدقس ؛ شتر درشت بسیارراننده . (منتهی الارب ). شتر درشت راهوار. (ناظم الاطباء). شدیدالدفوع . (متن اللغة) (اقرب الموارد). ج ، مداقیس .
-
واژههای همآوا
-
مدغص
لغتنامه دهخدا
مدغص . [ م ُ غ ِ ] (ع ص ) پرکننده به خشم . (آنندراج ). که کسی را از غضب پر کند. (از متن اللغة). به خشم آورنده . || جنگ آور. مبارز. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
مداقیس
لغتنامه دهخدا
مداقیس . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مِدقَس . (منتهی الارب ). رجوع به مدقس شود.
-
راننده
لغتنامه دهخدا
راننده . [ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف ) که براند. که عمل راندن انجام دهد. || محرک . حرکت دهنده بجلو. فشاردهنده که به جلو برد. || که وسایط نقلیه و جز آن را از جایی بجایی برد. که ماشین و گاری و جز آن را براند. که عمل راندن و راهنمایی ماشین و جز آن را بعهده د...