کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدفوع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مدفوع
/madfu'/
معنی
۱. (زیستشناسی) آنچه از بدن انسان خارج و دفع شود.
۲. (صفت) [قدیمی] دفعشده؛ راندهشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
براز، پلیدی، سرگین، فضله، گه، نجاست
دیکشنری
emission, excrement, excretion, ordure, shit, stool, waste
-
جستوجوی دقیق
-
مدفوع
واژگان مترادف و متضاد
براز، پلیدی، سرگین، فضله، گه، نجاست
-
مدفوع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ← پیخال
-
مدفوع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] madfu' ۱. (زیستشناسی) آنچه از بدن انسان خارج و دفع شود.۲. (صفت) [قدیمی] دفعشده؛ راندهشده.
-
مدفوع
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - دفع شده ، رانده شده . 2 - گُه ، نجاستی که از مقعد انسان خارج شود.
-
مدفوع
لغتنامه دهخدا
مدفوع . [ م َ ] (ع ص )رانده شده . (آنندراج ). دفعشده . نعت مفعولی است از دفع. رجوع به دفع شود. || بازایستاده شده . (ناظم الاطباء). رجوع به معنی اول شود. || (اِ) گه . گوه . براز. عذره . پلیدی . ککه . غائط. افکندنی . فضول معده که از مخرج خود برآید. (یا...
-
مدفوع
دیکشنری فارسی به عربی
طرح
-
مدفوع
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: gü طاری: gü طامه ای: čorpor طرقی: gü کشه ای: gü نطنزی: goh
-
واژههای مشابه
-
coprophobia/ koprophobia, scatophobia
مدفوعهراسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ترس مرضی از مدفوع
-
مدفوع له
دیکشنری عربی به فارسی
گيرنده , دريافت کننده وجه
-
مدفوع الاجرة
دیکشنری عربی به فارسی
پيش پرداخت شده
-
fecal energy
انرژی مدفوع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] مجموع انرژی موجود در مدفوع
-
encopresis, functional encopresis
بیاختیاری روانی مدفوع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] دفع ارادی یا غیرارادی و مکرر در مکانهای نامناسب که پس از چهارسالگی رخ میدهد، بیآنکه ناشی از مصرف دارو یا شرایط درمانی خاص باشد
-
مدفوع حیوانات (مثل گاو واسب)
دیکشنری فارسی به عربی
روث