کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدسع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مدسع
لغتنامه دهخدا
مدسع. [ م َ س َ ] (ع اِ) تنگنای و ملتقای مری که مجرای طعام است در استخوان سینه . (منتهی الارب ) (از متن اللغة). (از اقرب الموارد). مجرای طعام در حلق . (اقرب الموارد از التهذیب ) (از متن اللغة).
-
مدسع
لغتنامه دهخدا
مدسع. [ م ِ س َ ] (ع ص ) هادی . راهنما. (منتهی الارب ). هادی . (متن اللغة). دلیل هادی . (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
راهنما
لغتنامه دهخدا
راهنما. [ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب ) رهنما. نشان دهنده ٔ راه که بعربی دلیل گویند. (از شعوری ج 2 ورق 2).هادی و نماینده ٔ راه . (آنندراج ). کسی که راه نشان میدهد. (فرهنگ نظام ). دلیل و هادی و کسی که شخصی را به راهی هدایت کند و طریق وصول به امری را به...