کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدخل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مُدْخَلَ
فرهنگ واژگان قرآن
داخل كردن (مصدر ميمي است و مدخل صدق يعني داخل كردني كه همه لوازم يك دخول موفق و در سلامت كامل را داشته باشد)
-
مدخل واژگانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← مدخل
-
مدخل زدن
لغتنامه دهخدا
مدخل زدن . [ م َ خ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عام ، تخمین نمودن . (یکی بود یکی نبود جمال زاده از فرهنگ فارسی معین ).
-
درب مدخل
دیکشنری فارسی به عربی
مدخل
-
access control entry, ACE 2
مدخل واپایش دسترسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] مدخلی در فهرست واپایش دسترسی
-
واژههای همآوا
-
مُدْخَلَ
فرهنگ واژگان قرآن
داخل كردن (مصدر ميمي است و مدخل صدق يعني داخل كردني كه همه لوازم يك دخول موفق و در سلامت كامل را داشته باشد)
-
جستوجو در متن
-
مداخل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] madāxel ۱. [جمعِ مدخل] = مدخل۲. درآمدها.
-
درون رفت
دیکشنری فارسی به عربی
مدخل
-
اجازه ورود
دیکشنری فارسی به عربی
مدخل
-
حق ورود
دیکشنری فارسی به عربی
مدخل
-
دروازه ء دخول
دیکشنری فارسی به عربی
مدخل
-
اغاز() مدهوش کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مدخل
-
دربیهوشی یاغش انداختن
دیکشنری فارسی به عربی
مدخل