کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مدت
/moddat/
معنی
۱. وقت و زمان معیّن.
۲. قسمتی از وقت و زمان چه کم باشد چه بسیار.
۳. [قدیمی، مجاز] عمر.
۴. [قدیمی] روزگار؛ دوران؛ عهد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. زمان، وقت
۲. موقع، وهله، هنگام
۳. مهلت
۴. اثنا
۵. عمر، حیات
۶. دوران، روزگار
برابر فارسی
زمان
دیکشنری
continuance, distance, interval, space, span, spell, stretch, term, time, while, years
-
جستوجوی دقیق
-
مدت
واژگان مترادف و متضاد
۱. زمان، وقت ۲. موقع، وهله، هنگام ۳. مهلت ۴. اثنا ۵. عمر، حیات ۶. دوران، روزگار
-
مدت
فرهنگ واژههای سره
زمان
-
مدت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مدّة] moddat ۱. وقت و زمان معیّن.۲. قسمتی از وقت و زمان چه کم باشد چه بسیار.۳. [قدیمی، مجاز] عمر.۴. [قدیمی] روزگار؛ دوران؛ عهد.
-
مدت
فرهنگ فارسی معین
(مُ دَّ) [ ع . مدة ] (اِ.) زمان ، وقت .
-
مدت
لغتنامه دهخدا
مدت . [ م ُدْ دَ ] (ع اِ) لختی از زمان .پاره ای از زمان . (یادداشت مؤلف ). مدة : در این مدت آسایشی یافتم که گه بودم آسایش و گه نبود. مسعودسعد.و این مدت به امید نعمت جاوید بر وی کم از ساعت گذرد. (کلیله و دمنه ).به کم مدت از تاجداران اکنون نبیره نبینی...
-
مدت
دیکشنری فارسی به عربی
امتداد , حياة , طول , فترة , مدة , وقت ، أَجَلٌ
-
واژههای مشابه
-
مُدَّتْ
فرهنگ واژگان قرآن
گسترده شود - کشیده شود(درعبارت "و اذا الأرض مدت " ظاهرا منظور از کشيده شدن زمين گشاد شدن آن است )
-
call duration
مدت تماس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] فاصلۀ زمانی از ابتدای برقراری تماس تا پایان آن که دستیابی به اطلاعات مربوط به آن در آمارگیری و تعیین ساعت اوج و نیز صورتحسابگیری به کار میآید متـ . مدت برخوانی
-
cycle time
مدت چرخه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] مجموع زمانهای تنظیم حرکت در تقاطع در یک نوبت
-
haul time
مدت حمل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مدتزمان لازم برای انتقال پسماند جامد از محلی به محل دیگر
-
attack time
مدت حمله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] بازۀ زمانی بینلحظهای که نشانک در ورودی افزاره یا مدار از آستانۀ فعالسازی آن فراتر میرود، و لحظهای که افزاره یا مدار به شیوه یا با شدتی خاص به این ورودی واکنش نشان میدهد
-
downtime 2
مدت خواب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] وقفه در خدماتدهی وسایل نقلیه برای تعویض یا تعمیر یا تأمین قطعات آنها
-
journey time
مدت سفر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] مدتزمان صرفشده در سفر بین دو حوزه، از لحظۀ خروج از توقفگاه تا توقف در مقصد
-
operating time
مدت سیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای، حملونقل ریلی] مدتزمانی که عملاً و با احتساب زمانهای توقف لازم است تا یک واحد حملونقل عمومی برای رفتن از نقطهای به نقطۀ دیگر طی کند