کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مداهنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مداهنه
/modāhene/
معنی
۱. خدعه کردن؛ فریب دادن.
۲. دورویی کردن.
۳. چربزبانی؛ چاپلوسی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تملق، چاپلوسی، چربزبانی، زبانبهمزدی
۲. چربزبانی کردن، تملق گفتن
دیکشنری
adulation, compliment, flattery, sycophancy
-
جستوجوی دقیق
-
مداهنه
واژگان مترادف و متضاد
۱. تملق، چاپلوسی، چربزبانی، زبانبهمزدی ۲. چربزبانی کردن، تملق گفتن
-
مداهنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مداهَنَة] ‹مداهنت› [قدیمی] modāhene ۱. خدعه کردن؛ فریب دادن.۲. دورویی کردن.۳. چربزبانی؛ چاپلوسی.
-
مداهنه
فرهنگ فارسی معین
(مُ هِ نَ یا نِ) [ ع .مداهنة ] (مص ل .) 1 - خدعه کردن ، دورویی کردن . 2 - چاپلوسی .
-
مداهنه
لغتنامه دهخدا
مداهنه . [ م ُ هََ / هَِ ن َ / ن ِ ] (از ع اِمص ) مداهنة. چاپلوسی . ماست مالی .روغن مالی . (از یادداشتهای مؤلف ). مزاج گوئی . خوشامدگوئی : معروض می دارم این سخن را به خوشی دل و مداهنه و حیله نیست . (تاریخ بیهقی ص 317). || حق پوشی . ریا. نفاق . دوروئ...
-
مداهنه
دیکشنری فارسی به عربی
دهن , مداهنة
-
واژههای مشابه
-
مداهنة
لغتنامه دهخدا
مداهنة. [ م ُ هََ ن َ ] (ع مص ) ظاهر کردن خلاف باطن . (از منتهی الارب ) (ازمتن اللغة). خیانت نمودن . مصانعت کردن . بربافتن . پوشیدن کاری را. (از منتهی الارب ). مصانعه و پوشیدن ما فی الضمیر و به خلاف آن اظهار کردن . (از اقرب الموارد). || نرمی کردن . (...
-
مداهنة
دیکشنری عربی به فارسی
زبان چرب ونرم , چاپلوسي , مداهنه , ريشخند کردن
-
مداهنه کردن
واژگان مترادف و متضاد
تملق گفتن، چاپلوسی کردن، زبانبهمزد شدن، چربزبانی کردن
-
مداهنه کار
لغتنامه دهخدا
مداهنه کار. [ م ُ هََ / هَِ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) خوشامدگو. چاپلوس . ریاکار. || سهل انگار. ولنگار.
-
مداهنه کاری
لغتنامه دهخدا
مداهنه کاری . [ م ُ هََ / هَِ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل مداهنه کار. رجوع به مداهنه کار شود.
-
جستوجو در متن
-
زبان چرب ونرم
دیکشنری فارسی به عربی
مداهنة
-
toadied
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لعنتی، مداهنه کردن
-
ریشخند کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تملق , مداهنة