کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مداعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مداعی
لغتنامه دهخدا
مداعی . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مدعاة. (ناظم الاطباء). رجوع به مدعاة شود.
-
مداعی
لغتنامه دهخدا
مداعی . [ م ُ ] (ع ص ) کسی که مبارز می خواهد و به جنگ دعوت می کند. جنگجو و ستیزه جو. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
مدعاة
لغتنامه دهخدا
مدعاة. [ م َ ] (ع مص ) به طعام خواندن . (منتهی الارب ). به دعوت خواندن . (تاج المصادر بیهقی ). دعوت کردن از کسی به صرف غذا. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). دعوة. (اقرب الموارد). || (اِ) میهمانی . (مهذب الاسماء). دعوت به طعام و شراب . (از متن اللغة)...
-
واقدی
لغتنامه دهخدا
واقدی . [ق ِ ] (اِخ ) محمدبن عمروبن واقدالواقدی المدنی مولی اسلم ، مکنی به ابوعبداﷲ. از محدثان و از قدیمی ترین مورخان است . از ابن ابی ذئب از معمربن راشد و مالک بن انس و ثوری و جز آن حدیث شنید، کاتب او محمدبن سعد و ابوحسان الزیادی و محمدبن اسحاق الصغ...