کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخ هَرُمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مخ هَرُمه
لهجه و گویش بختیاری
mox-haroma مغز حرام، نخاع.
-
واژههای مشابه
-
مُخ
لهجه و گویش بختیاری
mox مُخ، مغز سر.
-
مُخْ مُخَ
لهجه و گویش گنابادی
mokhmokha در گویش گنابادی تحریک شدن ، هانتریک شدن ، وسوسه شدن
-
گوزه مخ
لغتنامه دهخدا
گوزه مخ . [ زَ / زِ م ُ ] (اِ مرکب )از: گوزه + مخ (خرما). (حاشیه ٔ برهان ). غلاف گل خرمارا گویند. (برهان ) (آنندراج ). غلاف گل خرما را گویندکه کِفِری ّ باشد. (یادداشت مؤلف ). || به معنی طلع و کاناز نیز مستعمل است . (یادداشت مؤلف )
-
تنگ مخ
لغتنامه دهخدا
تنگ مخ . [ ت َ م ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان جاوید است که در بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون واقع است و 400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
مخ کوچک
دیکشنری فارسی به عربی
مخيخ
-
پس مخ
دیکشنری فارسی به عربی
مخيخ
-
بی مخ
دیکشنری فارسی به عربی
غبي
-
مخ زدن
واژهنامه آزاد
1. به سر کسی یا چیزی زدن ، به درون چیزی زدن 2. کسی را گول دادن یا قانع کردن (اصطلاح عامیانه) ، گیج کردن ، بر مغز و تفکر کسی مسلط شدن
-
کله و مخ
فرهنگ گنجواژه
قوه فکر.
-
مخ و مخچه
فرهنگ گنجواژه
مجموعه مغز.