کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخیله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مخیله
/moxayyale/
معنی
قوۀ تخیل؛ تصور؛ مرکز تخیل در مغز.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پندار، تصور، خیال، گمان
۲. قوه تخیل، قوه تصور، ذهن
برابر فارسی
پندارگاه، پنداره
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مخیله
واژگان مترادف و متضاد
۱. پندار، تصور، خیال، گمان ۲. قوه تخیل، قوه تصور، ذهن
-
مخیله
فرهنگ واژههای سره
پندارگاه، پنداره
-
مخیله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مخیَّلَة، جمع: مخیلاّت] moxayyale قوۀ تخیل؛ تصور؛ مرکز تخیل در مغز.
-
مخیله
فرهنگ فارسی معین
(مُ خَ یِّ لِ) [ ع . مخیلة ] (اِ.) قوة تخیل و تصور.
-
مخیله
فرهنگ فارسی معین
(مَ لَ یا لِ) [ ع . مخیلة ] (اِ.) 1 - گمان ، پندار. 2 - کبر، تکبر. 3 - ابری که آن را بارنده گمان برند.
-
مخیله
لغتنامه دهخدا
مخیله . [ م ُ خ َی ْ ی ِ ل َ / ل ِ ] (ع اِ) خیال و توهم و پندار. (ناظم الاطباء). مخیلة. رجوع به مخیلة شود.- قوه ٔ مخیله ؛ قوه ٔ خیال . (ناظم الاطباء). رجوع به قوه ٔ مخیله شود.
-
واژههای مشابه
-
مخیلة
لغتنامه دهخدا
مخیلة. [ م َ ل َ ] (ع مص ) پنداشتن . (زوزنی ). گمان بردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد): خال خیلاً و خیلا و مخیلة. رجوع به خیل شود. (ناظم الاطباء). || (اِمص ) کبر و بزرگ منشی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)...
-
مخیلة
لغتنامه دهخدا
مخیلة. [ م ُ خ َی ْ ی َ ل َ ] (ع اِ) جای خیال که دماغ باشد، چرا که دماغ جای خیال است . (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
مخیلة
لغتنامه دهخدا
مخیلة. [ م ُ خ َی ْ ی ِ ل َ ] (ع ص ، اِ) نام قوتی است که آن را خیال نیز گویند. (آنندراج ) قوتی است برای تصور و تخیل اشیاء که آن را آینه ٔ عقل گویند. (از اقرب الموارد). مخیله . رجوع به مخیله شود. || ابری که آن را بارنده پندارند. (از اقرب الموارد) (از ...
-
مخیلة
لغتنامه دهخدا
مخیلة. [ م ُ ل َ ] (ع ص ) سحاب مخیلة؛ ابر که آن را بارنده پندارند. (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || سماء مخیلة؛ آسمان آماده ٔ باریدن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || (اِمص ) لیاقت و شایستگی طبیعی . (ناظم الاط...
-
قوه مخیله
دیکشنری فارسی به عربی
خيال , هوي
-
جستوجو در متن
-
مخیلات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مُخَیَّلَة] [قدیمی] moxayyalāt = مخیله
-
fantasy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فانتزی، وهم، هوس، وسواس، نقشه خیالی، قوه مخیله، تمایل