کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخنع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مخنع
لغتنامه دهخدا
مخنع. [ م ُ خ َن ْ ن َ ] (ع ص ) شتر ریاضت یافته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). شتر رام ریاضت یافته . (ناظم الاطباء). و رجوع به تخنیع و ماده ٔ قبل شود.
-
مخنع
لغتنامه دهخدا
مخنع. [ م ُ خ َن ْ ن ِ ] (ع ص ) برنده به تبر. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که با تبر قطع می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تخنیع شود.
-
مخنع
لغتنامه دهخدا
مخنع. [ م ُ ن ِ ] (ع ص ) نرم گردن و فروتن و متضرع . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). فروتنی کننده و متواضع. (ناظم الاطباء). و رجوع به اخناع شود.
-
جستوجو در متن
-
رام
لغتنامه دهخدا
رام . (ص ) مقابل توسن . (از آنندراج ) (انجمن آراء) (رشیدی ) (سروری ). مقابل بدلگام . مقابل چموش . مقابل سرکش و بدرام . ذلول . ذلولی . ضارع . ضرع . ضرعة. ضروع . (منتهی الارب ). نرم : من با تو رام باشم همواره تو چون ستاغ کره جهی از من . خفاف .بمنزلت ست...