کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مخف
/moxef[f]/
معنی
سبک؛ سبکبار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مخف
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عربی: مخفّ] [قدیمی] moxef[f] سبک؛ سبکبار.
-
مخف
لغتنامه دهخدا
مخف . [ م ُ خ ِف ف ] (ع ص ) سبک حال . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سبک و خفیف و ناگران و سهل و آسان و چست و چالاک .(ناظم الاطباء). || سبکبار. که بار و بنه کم دارد : اگر مقام نتوانند کرد عقبه ٔ کلار را گذاره کنند که مخفند و به گیلان...
-
جستوجو در متن
-
ابوالمظفر
لغتنامه دهخدا
ابوالمظفر. [ اَ بُل ْ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) محمدبن ابراهیم . خوندمیر در دستورالوزراء آرد: بصفای طبع سلیم و نقای ذهن مستقیم موصوف و معروف بود و بعد از شهادت ابونصر به استصواب امیر ناصرالدین سبکتکین در امر وزارت شروع کرد. و چون امیر نوح سامانی از عالم...
-
موزه
لغتنامه دهخدا
موزه . [ زَ / زِ ] (اِ) به ترکی چکمه گویند. (از برهان ). چکمه و معرب آن موزج است . (از المعرب جوالیقی ص 311). خف . موزج . (دهار) (منتهی الارب ). مندل . مندلی .نخاف . قسوب . (منتهی الارب ). یک نوع پاافزار که تا ساق پا و زیر زانو را می پوشاند و چکمه نی...
-
ابوکالنجار
لغتنامه دهخدا
ابوکالنجار. [ اَ ل ِ ] (اِخ ) خال نوشیروان بن منوچهربن قابوس . در آن وقت که مسعود کدخدائی برای ری و جبال تعیین کردن میخواست خواجه احمدحسن ، نام ابوکالیجار برد و مسعود در جواب اوگفت : باکالیجار بد نیست و لیکن شغل گرگان و طبرستان بپیچد که آن کودک پسر م...