کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخصرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مخصرة
لغتنامه دهخدا
مخصرة. [ م ِ ص َ رَ ] (ع اِ) آنچه در دست گرفته بر آن تکیه کنند از عصا و مانند آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || آنچه پادشاه در دست گرفته بدان اشاره کند در وقت سخن گفتن به کسی و آنچه خطیب در دست گیرد وقت خواندن خطب...
-
مخصرة
لغتنامه دهخدا
مخصرة. [ م ُ خ َص ْ ص َ رَ ] (ع ص ) مؤنث مُخَصَّر. نعل مخصرة؛ کفش میان باریک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ید مخصرة؛ دست که بند آن باریک باشد، گویا بسته شده است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاط...
-
جستوجو در متن
-
مخاصر
لغتنامه دهخدا
مخاصر. [ م َ ص ِ ] (ع اِ) ج ِ مَخصَرَة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به مخصرة شود.- مخاصرالطریق ؛ نزدیک ترین راه ها. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و رجوع به مخازن الطریق شود.
-
تخصر
لغتنامه دهخدا
تخصر. [ ت َ خ َص ْ ص ُ ] (ع مص ) دست بر تهیگاه نهادن . || مِخْصَرة بدست گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). فی الحدیث : المتخصرون یوم القیامة علی وجوههم النور؛ ای المصلون باللیل ، از آن رو که چون خفته شوند دست های خود...
-
ذوالمخصرة
لغتنامه دهخدا
ذوالمخصرة. [ذُل ْ م ِ خ ص َ رَ ] (اِخ ) لقب عبداﷲبن اُنَیس صحابیست . و از آنرو وی را ذوالمخصره ای لقب کردند که رسول اکرم صلوات اﷲ علیه او را مخصرای عطا کرد و فرمود بدین نشان مرا در بهشت یابی . و مخصرة عصائی کوتاه شد.
-
مخصر
لغتنامه دهخدا
مخصر. [ م ُ خ َص ْ ص َ ] (ع ص ) باریک . یقال کشح مخصر؛ میان باریک : و رجل مخصرالقدمین ؛مرد که اخمص او به زمین نرسد از باریکی . و رجل مخصرالبطن ؛ مرد باریک شکم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و رجوع به مخصرة شود.
-
متخصر
لغتنامه دهخدا
متخصر. [ م ُ ت َ خ َص ْ ص ِ ] (ع ص ) دست بر تهیگاه نهنده و مخصرة بدست گیرنده . || کسی که به شب نماز می خواند و چون مانده شود دست را بر تهیگاه می نهد. ج ،متخصرون . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). فی الحدیث ، المتخصرون یوم القیمة علی وجوههم النور؛ ا...
-
اختصار
لغتنامه دهخدا
اختصار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کوتاه کردن سخن را. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). سخن کوتاهترین گرفتن . (زوزنی ). تلخیص . ایجاز. || اختصار سجده ؛ خواندن سوره ٔ سجده را و گذاشتن آیه ٔ سجده را تا سجود واجب نیاید. || اختصار طریق ؛ گرفتن نزدیک ترین راه را در ...