کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخروطسر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
acrocephalic, oxycephalic
مخروطسر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[دامپزشکی - پاتوبیولوژی] مربوط به مخروطسری یا مبتلا به مخروطسری
-
واژههای مشابه
-
مخروط
واژگان مترادف و متضاد
۱. شکلهندسی مشابه کله قند، کلهقندی ۲. خراطیشده، تراشیدهشده
-
مخروط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] maxrut ۱. (ریاضی) از اشکال هندسی، شبیه کلهقند؛ کلهقندی.۲. (صفت) [قدیمی] تراشیدهشده؛ خراطیشده.
-
مخروط
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) از اشکال هندسی شبیه به کله قند که قائده اش دایره است و به نقطه ای در بالا که رأس نام دارد منتهی می شود.
-
مخروط
لغتنامه دهخدا
مخروط. [ م َ ] (ع ص ) خراشیده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پوست کنده شده و رندیده شده . (ناظم الاطباء). تراشیده : آبگینه های بغدادی مجرود و مخروط دیدم که از آن بغدادی به دیناری خریده بودند که به سه درم فروختند. (تاریخ بی...
-
مخروط
لغتنامه دهخدا
مخروط.[ م ُ رَوْ وِ ] (ع ص ) ناقه ٔ تیزرو. (منتهی الارب ) . شتر تیزرو. (ناظم الاطباء).
-
مخروط
دیکشنری عربی به فارسی
مخروط , ميوه کاج , هرچيز مخروطي ياکله قندي , مخروطي شکل کردن , قيف(براي بستني قيفي)
-
مخروط
دیکشنری فارسی به عربی
مخروط
-
مخروط
واژهنامه آزاد
سَروی. زبانزدِ دانشی. در یونانی هم konos گفته می شود به چَم میوۀ سرو (از واژه یاب استاد پرتو). در زبانِ کوچه "کَله کَندی" (کَله قندی) است.
-
alluvial cone, cone of detritus, debris cone
مخروط آبرفتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] نوعی پنجۀ آبرفتی با شیبهای بسیار تند
-
volcanic cone
مخروط آتشفشانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ساختاری مخروطی که براثر خروج گدازه یا مواد آذرآواری از یک دهانه به وجود میآید
-
cinder cone
مخروط اخگری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] برآمدگی مخروطیشکل که براثر انباشت واریزههای آتشفشانی در اطراف دهانه به وجود میآید
-
cone of depression
مخروط اُفت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] فرواُفتادگی سطح آب زیرزمینی در اطراف چاه پس از برداشت آب که شکلی مانند مخروط وارونه ایجاد میکند
-
Imhoff cone
مخروط ایمهوف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] ظرف مخروطی شفاف و مدرجی با ظرفیت یک لیتر که از آن برای تعیین حجم مواد تهنشینپذیر در آب استفاده میشود