کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخدوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مخدوم
/maxdum/
معنی
کسی که به او خدمت میکنند؛ سَرور؛ آقا.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آقا، ارباب، خداوندگار، خواجه، سرور، فرمانروا، کارفرما ≠ خادم
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مخدوم
واژگان مترادف و متضاد
آقا، ارباب، خداوندگار، خواجه، سرور، فرمانروا، کارفرما ≠ خادم
-
مخدوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، مقابلِ خادم] maxdum کسی که به او خدمت میکنند؛ سَرور؛ آقا.
-
مخدوم
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - خدمت کرده شده . 2 - سرور، آقا، ارباب .
-
مخدوم
لغتنامه دهخدا
مخدوم . [ م َ ] (ع ص ) خدمت کرده شده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خدمت کرده شده و آغا و صاحب و خداوند. (ناظم الاطباء). بزرگ . فرمانروا. سرور. خداوندگار. دارنده ٔ خدمتکاران و خادمان : شاهان و مهتران جهان را به قدر و جاه مخدوم گشت ...
-
واژههای مشابه
-
مخدوم سیداحمد
لغتنامه دهخدا
مخدوم سیداحمد. [ م َ س َی ْ ی ِ اَ م َ ] (اِخ ) وی در نیشابور تولدیافته و در هرات در خدمت امیر قاسم انوار به تحصیل علم پرداخته است . نامش در اوائل کار سیداحمد بود که به واسطه ٔ خدمت پسندیده و دلپسندش امیر قاسم وی را میر مخدوم نام نهاد. (مجالس النفائس...
-
مخدوم کندی
لغتنامه دهخدا
مخدوم کندی . [ م َ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهارمحال اویماق است که در بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع است و 104 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
مخدوم اعظم
لغتنامه دهخدا
مخدوم اعظم . [ م َ اَ ظَ ] (اِخ ) حاج محمد خبوشانی ،از اکابر عرفای عهد شاه اسماعیل صفوی و از اولیای کبار و موالیان اهل بیت طهارت بود. وی مرید شیخ محمد لاهیجی و مرید سید محمد نوربخش بود، و در سال 938 هَ . ق . در خوارزم درگذشت . (از ریحانة الادب ج 5 ص ...
-
مخدوم الملک
لغتنامه دهخدا
مخدوم الملک . [ م َمُل ْ م ُ ] (اِخ ) ملا عبداﷲ سلطان پوری ، از اکابر علما و عرفا و فقرای هند می باشد که در اوائل به مخدوم الملک معروف بود. او راست : عفیفة الانبیاء و کشف الغمة و منهاج الدین و جز اینها. وی در سال 1006 هَ . ق . به امر اکبرشاه مسموم شد...
-
مخدوم المهائمی
لغتنامه دهخدا
مخدوم المهائمی . [ م َ مُل ْ م َ ءِ ] (اِخ ) رجوع به علی بن احمد مهائمی شود.
-
جستوجو در متن
-
جیرهخوار
واژگان مترادف و متضاد
اجیر، حقوقبگیر، مزدور ≠ جیرهده، مخدوم
-
کارفرما
واژگان مترادف و متضاد
آقا، ارباب، استاد، صاحبکار، مخدوم ≠ کارگر
-
فرمانروا
واژگان مترادف و متضاد
حاکم، حکمران، صاحباختیار، فرماندار، مخدوم، مطاع، والی
-
خوند
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (اِمر.) = خداوند: خداوند، امیر، مخدوم .