کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخدم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مخدم
لغتنامه دهخدا
مخدم . [ م ِ دَ ] (ع ص ) شمشیر تیز. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
مخدم
لغتنامه دهخدا
مخدم . [ م ُ خ َدْ دَ ] (ع اِ) جای خلخال از ساق . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). خرده گاه شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (ص ) هر اسب که سپیدی ساقش کوتاه گشته گرداگرد خرده گاه پای وی شد...
-
مخدم
لغتنامه دهخدا
مخدم . [ م ُ خ َدْ دِ ] (ع ص ) اسب که گرداگرد خرده گاه وی سپید باشد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تخدیم شود.
-
مخدم
لغتنامه دهخدا
مخدم . [ م ُ دِ ] (ع ص ) خادم دهنده کسی را. (از آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه خادم می دهد کسی را. آنکه نوکر و خدمتگار کرایه می دهد. (ناظم الاطباء). || کسی که حکم به خدمت کردن می دهد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || آنکه از کس...
-
جستوجو در متن
-
تخدیم
لغتنامه دهخدا
تخدیم . [ ت َ ] (ع مص ) پای ورنجن در پای کسی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). خلخال پوشانیدن مرد، زن خود را. (از المنجد). || بسیار خدمت کردن . (زوزنی ). || سپیدی گرداگرد خرده گاه اسب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خُدِّم َ الفَرَس ُ؛ قصر بیاض ...
-
لنگ
لغتنامه دهخدا
لنگ . [ ل ِ ] (اِ) پا از بن بیغوله ٔ ران تا نوک ابهام قدم . پا باشد از انگشتان تا بیخ ران . (جهانگیری ). پا. || وظیف (در ستور). دست و پای ستور. ساق و ذراع چهارپا : یکی مادیان تیز بگذشت خنگ برش چون بر شیر و کوتاه لنگ . فردوسی .ز دریا برآمد یکی اسب خنگ...
-
خرده گاه
لغتنامه دهخدا
خرده گاه . [ خ ُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) بندگاه سر دست و پای اسب و استر و خر و امثال آن باشدکه چدار و بخاو بر آن نهند و ریسمان بر آن بندند. (از برهان قاطع) (از آنندراج ). موضع بالای سم اسپ و استر و خر و امثال آن باشد که چدار و اشکیل بر آن بندند. (از آنن...