کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مخدة
لغتنامه دهخدا
مخدة. [ م َ خ َ دَ ] (ع اِمص ) (از «م خ د») معونت . یقال : هو محتاج الی مخدته ؛ ای معونته . (اقرب الموارد) (محیط المحیط). یاری گری . (منتهی الارب ).یاری و معونت و مددگاری و دستگیری . (ناظم الاطباء).
-
مخدة
لغتنامه دهخدا
مخدة. [ م ِ خ َدْ دَ ] (ع اِ) (از «خ دد») نازبالش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) بالش و نازبالش . (ناظم الاطباء).و رجوع به ماده ٔ بعد شود. || آهنی که زمین را بدان شکافند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). ج...
-
واژههای مشابه
-
مخده
واژگان مترادف و متضاد
بالش، پشتی، تکیهگاه، متکا، نازبالش
-
مخده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مِخدَّة، جمع: مَخادّ] moxadde پشتی؛ نازبالش.
-
مخده
فرهنگ فارسی معین
(مَ خَ دَّ) [ ع . مخدة ] (اِ.) نازبالش ، پشتی .
-
مخده
لغتنامه دهخدا
مخده . [ م َ خ َدْ دِ ] (از ع ، اِ) پشتیگاه آکنده ٔ از پنبه و جز آن که بروی دشک نهاده ... تکیه کنند. (ناظم الاطباء) : و از وی (از خوارزم ) روی مخده و قزاگند و کرباس و نمد و ترف و رخبین خیزد. (حدود العالم ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).مسند از تخت و مخده ...
-
مخده
دیکشنری فارسی به عربی
مسند , وسادة
-
مُخَده
لهجه و گویش تهرانی
بالش و پشتی
-
جستوجو در متن
-
بالشت
واژگان مترادف و متضاد
بالش، متکا، مخده
-
متکا
واژگان مترادف و متضاد
۱. بالش، بالشت، تکیهگاه، مخده ۲. پشتی، نمرق، نمرقه
-
پشتی
واژگان مترادف و متضاد
۱. امداد، حمایت، کنف، مظاهرت، یاری ۲. بالش، تکیهگاه، مخده
-
مخاد
لغتنامه دهخدا
مخاد. [ م َخادد ] (ع اِ) ج ِ مِخَدَّة. (ناظم الاطباء).
-
pillow
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بالش، متکا، پشتی، مخده، بالش وار قرار گرفتن، بربالش گذاردن