کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مختل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
مخطل
لغتنامه دهخدا
مخطل . [ م ُ طِ ] (ع ص ) فحش گوینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بی ادب در تکلم . (ناظم الاطباء). و رجوع به اخطال شود.
-
جستوجو در متن
-
undisturbed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دست نخورده، مختل نشده، غیر مختل
-
disturbed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مختل، پریشان، ناراحت، مختل شده، مضطرب، اشفته، پریشانحال
-
abridger
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مختل کردن
-
mistuned
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشتباه، مختل کردن
-
mistuning
دیکشنری انگلیسی به فارسی
mistuning، مختل کردن
-
mistunes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
mistunes، مختل کردن
-
blocking oscillator
نوسانگر بندالی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] نوسانگری که نوسان آن بهصورت دورهای مختل میشود
-
disarranging
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناسازگاری، مختل کننده
-
mistune
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غم و اندوه، مختل کردن
-
damaged
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آسیب دیده، معیوب، مختل، ضایع
-
disadjust
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نادیده گرفتن، مختل کردن
-
hipped
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بالا رفته، جستن، مختل کردن، لی لی کردن
-
antithiamin
پادتیامین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] نوعی پادویتامین که عملکرد تیامین را در بدن مختل میکند