کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مختلف اللون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چیزی که از چند جزء ناجورساخته شده باشدکلمه ای که اجزاء ان از زبان های مختلف تشکیل شده باشد
دیکشنری فارسی به عربی
هجين
-
جستوجو در متن
-
بی رنگی
دیکشنری فارسی به عربی
تغيير اللون
-
رنگ رفتگی
دیکشنری فارسی به عربی
تغيير اللون
-
isochromatic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایسکروماتیک، هم رنگ، متساوی اللون
-
تغيير اللون
دیکشنری عربی به فارسی
بي رنگي , رنگ رفتگي
-
heterochromatic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هترو رنگی، دارای رنگهای مختلف، مختلف اللون
-
عاشق و معشوق
لغتنامه دهخدا
عاشق و معشوق . [ ش ِق ُ م َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) دو تن که شیفته ٔ یکدیگر باشند. || دو نگین متغایر اللون که دریک خانه ٔ انگشتری باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
وباص
لغتنامه دهخدا
وباص . [ وَب ْ با ] (ع ص ) درخشان رنگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). براق اللون . (از اقرب الموارد). || (اِ) ماه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قمر. (از اقرب الموارد).
-
متحم
لغتنامه دهخدا
متحم . [ م ُ ت َح ْ ح َ ] (ع ص ) فرس متحم اللون ؛ اسپی که رنگش مایل به سرخی و سپیدی باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
-
ملهق
لغتنامه دهخدا
ملهق . [ م ُ ل َهَْ هََ] (ع ص ) ملهق اللون ؛ سپیدفام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سفیدکرده شده . (آنندراج ).
-
بلقة
لغتنامه دهخدا
بلقة. [ ب ُ ق َ ] (ع اِ) پیسگی . (منتهی الارب ). سیاهی و سپیدی .(از اقرب الموارد). بَلَق . و رجوع به بلق شود. || (ص ) مختلف اللون و رنگارنگ . (ناظم الاطباء).
-
کدرة
لغتنامه دهخدا
کدرة. [ ک ُ رَ ](ع اِمص ) تیرگی . کدورة. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || تیرگی رنگ . (ناظم الاطباء).والکدرة فی اللون و الکدورة فی الماء و العین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به کَدَر شود.
-
کدورة
لغتنامه دهخدا
کدورة. [ ک ُ رَ ] (ع اِمص ) تیرگی . والکدرة فی اللون و الکدورة فی الماء و العین . (از منتهی الارب ). تیرگی و آلودگی و ناپاکی آب . (ناظم الاطباء). دردآلودگی . (یادداشت مؤلف ). مقابل صفا. (از آنندراج ). و رجوع به کدورت شود.
-
تبنی
لغتنامه دهخدا
تبنی . [ ت ِ ] (ص نسبی ) آنچه برنگ کاه باشد. (از المنجد). کاهی . برنگ کاه . لون تبنی . منسوب به تبن . تبنی اللون . || (اِ) نوعی یاقوت برنگ کاه . (الجماهر ص 74).
-
تخاطیط
لغتنامه دهخدا
تخاطیط. [ ت َ ] (ع اِ) در شاهد زیر بمعنی خطوط چهره آمده است : و کان [ هرمس ] رجلاً آدم اللون ، تام القامة، اجلح ، حسن الوجه ، کث اللحیة، ملیح التخاطیط . (عیون الانباء ج 1 ص 16).