کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مختلط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مختلط
/moxtalet/
معنی
۱. آمیخته به زن و مرد: کلاس مختلط.
۲. آمیخته به هم؛ درهمریخته؛ درهم.
۳. آنکه با دیگری معاشرت کند؛ درآمیزنده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آمیخته، درهم، قاطی، مخلوط
۲. مرکب
برابر فارسی
درهم
دیکشنری
co-ed, coed, coeducational, composite, hybrid
-
جستوجوی دقیق
-
مختلط
واژگان مترادف و متضاد
۱. آمیخته، درهم، قاطی، مخلوط ۲. مرکب
-
مختلط
فرهنگ واژههای سره
درهم
-
مختلط
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moxtalet ۱. آمیخته به زن و مرد: کلاس مختلط.۲. آمیخته به هم؛ درهمریخته؛ درهم.۳. آنکه با دیگری معاشرت کند؛ درآمیزنده.
-
مختلط
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ لِ) [ ع . ] (اِفا.) به هم آمیخته ، درهم ریخته ، مخلوط شده .
-
مختلط
لغتنامه دهخدا
مختلط. [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) آمیخته . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : از خود ای جزو ز کلها مختلطفهم میکن حالت هر منبسط. مولوی .ورجوع به اختلاط شود.- جمل مختلط ؛ شتر که پیه با گوشت وی آمیخته باشد از فربهی . (از منتهی ا...
-
مختلط
دیکشنری عربی به فارسی
اميخته
-
مختلط
دیکشنری فارسی به عربی
ثوب المهرج , مرکب , مزيج
-
واژههای مشابه
-
complex variable
متغیر مختلط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] متغیری که مقادیرش عددهایی مختلطاند
-
مسابقات مختلط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ← مسابقات دوبهدو مختلط
-
mixed-cell adenoma
تودغدۀ مختلط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] تودغدهای در غدۀ زیرمغزی که بیش از یک نوع یاخته دارد
-
complex permeability
تراوایی مختلط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] خاصیتی از مادۀ مغناطیسی که متناسب است با نسبت القاوری پیچۀ دارای هسته به پیچۀ بدون هسته
-
mixed potential
پتانسیل مختلط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] پتانسیل یک نمونه یا ماده، هنگامیکه دو یا چند واکنش برقشیمیایی/ الکتروشیمیایی آندی و کاتدی همزمان در سطح فلز اتفاق میافتد
-
mixed traffic, mixed flow traffic
تردد مختلط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] تردد وسایل نقلیۀ مختلف یا اشکال مختلف حملونقل، اعم از هوایی و دریایی و زمینی
-
mixed dentition, transitional dentition
دندانگان مختلط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] مجموعۀ دندانی مرکب از دندانهای شیری و دائمی موجود در فکها که دورۀ آن از رویش اولین دندان دائمی آغاز و با ریزش آخرین دندان شیری پایان مییابد