کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مختلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مختلة
لغتنامه دهخدا
مختلة. [ م ُ ت َ ل ل َ] (ع ص ) مؤنث مختل . ابل مختلة؛ شتران چرنده ٔ علف شیرین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
مختلط
واژگان مترادف و متضاد
۱. آمیخته، درهم، قاطی، مخلوط ۲. مرکب
-
مختلط
فرهنگ واژههای سره
درهم
-
مختلط
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moxtalet ۱. آمیخته به زن و مرد: کلاس مختلط.۲. آمیخته به هم؛ درهمریخته؛ درهم.۳. آنکه با دیگری معاشرت کند؛ درآمیزنده.
-
مختلط
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ لِ) [ ع . ] (اِفا.) به هم آمیخته ، درهم ریخته ، مخلوط شده .
-
مختلط
لغتنامه دهخدا
مختلط. [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) آمیخته . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : از خود ای جزو ز کلها مختلطفهم میکن حالت هر منبسط. مولوی .ورجوع به اختلاط شود.- جمل مختلط ؛ شتر که پیه با گوشت وی آمیخته باشد از فربهی . (از منتهی ا...