کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مختل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مختل
/moxtal[l]/
معنی
۱. خللیافته؛ تباه.
۲. آشفته و بههمخورده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آشفته، بههمریخته، نابهسامان، بینظم، پریشان، درهم، مغشوش، نامرتب
۲. آهمند، محتاج، نیازمند
۳. خللیافته، دارایاختلال ≠ بسامان
دیکشنری
upset
-
جستوجوی دقیق
-
مختل
واژگان مترادف و متضاد
۱. آشفته، بههمریخته، نابهسامان، بینظم، پریشان، درهم، مغشوش، نامرتب ۲. آهمند، محتاج، نیازمند ۳. خللیافته، دارایاختلال ≠ بسامان
-
مختل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مختلّ] moxtal[l] ۱. خللیافته؛ تباه.۲. آشفته و بههمخورده.
-
مختل
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ لّ) [ ع . ] (اِمف .) تباه شده ، آشفته و به هم خورده ، دارای اختلال .
-
مختل
لغتنامه دهخدا
مختل . [ م ُ ت َل ل ] (ع ص ) سخت تشنه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سست و تباه : امر مختل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خلل یافته شده . (غیاث ). خلل یافته شده و کار سست و تباه . (آنندراج ). خلل ...
-
مختل
دیکشنری فارسی به عربی
غير مرتب
-
مختل
واژهنامه آزاد
برهم زده شده.
-
واژههای مشابه
-
disturbed axle counter
محورشمار مختل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] محورشماری که قابلیت ذخیرهسازی اطلاعات مربوط به عبور قطارها را از دست داده است
-
مختل ساختن
واژگان مترادف و متضاد
دچاراختلال کردن، آشفته کردن، مختل کردن، پریشان کردن، به هم ریختن
-
مختل شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اختلالیافتن، تباه شدن ۲. آشفته شدن، پریشان شدن ۳. ازنظم و ترتیب افتادن، ازروال عادی خارج شدن
-
مختل کردن
واژگان مترادف و متضاد
دچاراختلال کردن، آشفته کردن، مختل ساختن، به همریختن، نابهسامان کردن، پریشان کردن
-
مختل کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ازعج , انتهک , سلة , شوش , فوضي , لوطي
-
را مختل کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أخَلَّ بـ
-
فکر کسی را مختل کردن
دیکشنری فارسی به عربی
هوس
-
امنیت عمومی را مختل کرد (بر هم زد)
دیکشنری فارسی به عربی
أخَلَّ بالامْنِ العام