کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخبر صادق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مخبر صادق
لغتنامه دهخدا
مخبر صادق . [ م ُ ب ِ رِ دِ ] (اِخ ) حضرت رسول صلی اﷲعلیه وآله وسلم . (غیاث ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
نیک مخبر
لغتنامه دهخدا
نیک مخبر. [ م َ ب َ ] (ص مرکب ) نکومخبر. نیک سریرت . خوش باطن . خوش ذات .
-
شهاب مخبر
لغتنامه دهخدا
شهاب مخبر. [ ش ِ م َ ب َ ] (ص مرکب ) که مخبری آتشین داشته باشد. آتشین خوی . تندخوی : روزی صیادان ، پیلی وحشی گرفتند... بادحرکت ، آتش سرعت ، کوه پیکر، سحاب منظر، شهاب مخبر... (سندبادنامه ص 56).
-
خوب مخبر
لغتنامه دهخدا
خوب مخبر. [ م َ ب َ ] (ص مرکب ) نکودرون . نیکونهاد. خوش باطن . پاک قلب : شه خوب صورت شه خوب سیرت شه خوب منظر شه خوب مخبر.فرخی .
-
خوش مخبر
لغتنامه دهخدا
خوش مخبر. [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ب َ ] (ص مرکب ) خوش باطن . مقابل بدمخبر. آنکه او را باطن نکوست .
-
جستوجو در متن
-
چراغ شرع
لغتنامه دهخدا
چراغ شرع . [ چ َ / چ ِ غ ِ ش َ ] کنایه از مخبر صادق . (آنندراج ). حضرت رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله . (مجموعه ٔ مترادفات ص 123). مترادف چراغ هدایت . (مجموعه ٔ مترادفات ). کنایه از نبی اکرم و خاتم النبیین صلّی اﷲ علیه و آله . || کنایه از کلام اﷲ مجید. (...
-
روشن گشتن
لغتنامه دهخدا
روشن گشتن . [ رَ / رُو ش َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) روشن گردیدن . روشن شدن . تابان شدن . نورانی گشتن . مقابل تاریک شدن . (یادداشت مؤلف ). صبح شدن : تیره شد آب و گشت هوا روشن شد گنگ زاغ و بلبل گویا شد. ناصرخسرو. || آشکار شدن . واضح شدن . معلوم شدن . پیدا...
-
ممتاز
لغتنامه دهخدا
ممتاز. [ م ُ] (ع ص ) جداشده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || برگزیده و پسندیده . منتخب شده . دارای امتیاز و برتری و بزرگواری . (از ناظم الاطباء). برتر. فاضل . افضل . راجح . ارجح . صاحب مزیت . نجیب . مفضل . دارای مزیت . فایق . ...
-
منظر
لغتنامه دهخدا
منظر. [ م َ ظَ ] (ع اِ) جای نگریستن ، خوش آیند باشد یا بدنما. (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای نگریستن و هر چیزی که آن را می نگرند، خواه خوش آیند باشد و خواه بدنما، و هرچیزی که دیده می شود و محل نگریستن واقع می گردد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ن...
-
لطیف الدین
لغتنامه دهخدا
لطیف الدین . [ ل َ فُدْ دی ] (اِخ ) زکی مراغه ای . لطیف جهان و افضل گیهان و اصل او از مراغه بود، اما مولد و منشاء او در کاشغر اتفاق افتاد، از آن سبب ترکان تنگ چشم معانی که از خدر فکر او برون آمدند به جمال دلبری و کمال جان فزایی بودند و اگرچه لطایف اش...
-
خبر
لغتنامه دهخدا
خبر. [ خ َ ب َ ] (ع اِ) آگاهی . آگهی . اطلاع . وقوف . (از ناظم الاطباء) : خبر شد ورا زآنکه افراسیاب چو کشتی برآمد ابر روی آب . فردوسی .چو اندر نصیبین خبر یافتندهمه جنگ را تیز بشتافتند. فردوسی .چیزها خواستی پنهان چنانکه ... کس خبر نداشت . (تاریخ بیهقی...
-
روشن
لغتنامه دهخدا
روشن . [ رَ / رُو ش َ ] (ص ) تابناک . نورانی . منور. درخشان . تابان . (ناظم الاطباء)(فرهنگ فارسی معین ). چیز دارنده ٔ نور مثل چراغ و آفتاب و اطاق روشن . (فرهنگ نظام .). مُضی ٔ. منیر. باهر.بافروغ . مقابل تاریک . (یادداشت مؤلف ) : تا همه مجلس از فروغ ...
-
لفظ
لغتنامه دهخدا
لفظ. [ ل َ ] (ع اِ) سخن . ج ، الفاظ. (منتهی الارب ). زبان . لغت . جرجانی گوید: ما یتلفظ به الانسان او فی حکمه ، مهملاً کان او مستعملاً. (تعریفات ). مقابل معنی ، صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: بالفتح و سکون الفاء فی اللغة، الرّمی یقال : اکلت التمرة و ...