کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخانة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مخانة
لغتنامه دهخدا
مخانة. [ م َ ن َ ] (ع مص ) خیانت کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). دغلی و ناراستی کردن با کسی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
دغلی
لغتنامه دهخدا
دغلی . [ دَ غ َ ] (حامص ) حرام زادگی و عیاری و مکاری و ناراستی . (برهان ) (از آنندراج ). تزویر و خیانت و فساد و ناراستی و عیاری و حرامزادگی . (ناظم الاطباء). آرنگ . (از برهان ).خَون . عَملة. مَغالة. (از منتهی الارب ) : ازچنان شاه و سروری چو علی گر کس...
-
مخانیقون
لغتنامه دهخدا
مخانیقون . [ م ِ ] (معرب ،ص ، اِ) بیرونی این کلمه را در الجماهر معادل مهندسین و اصحاب حیل آورده و جمع آن را مخانیقونات ضبط کرده است که بی تردید معرب از «مخانه » یونانی (مکانیک فرانسوی ) است که به جای مکانیسین فرانسوی یعنی کسی که به امور مکانیک اشتغال...
-
خون
لغتنامه دهخدا
خون . [ خ َ ] (ع مص ) دغلی . ناراستی کردن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). خیانت کردن . شرایط امانت بجا نیاوردن . مقابل امانت ورزیدن . (یادداشت بخط مؤلف ).خیانة. خانة. مخانة. یقال : خان الرجل الامانة؛ نادرستی کردآن مرد در امانت و ...