کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخافت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مخافت
/maxāfat/
معنی
۱. بیمناک شدن؛ ترسیدن.
۲. ترس؛ خوف.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بیم، ترس، خطر، خوف، مخاطره
۲. ترسیدن، خوف داشتن، هراسیدن، بیمناک شدن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مخافت
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیم، ترس، خطر، خوف، مخاطره ۲. ترسیدن، خوف داشتن، هراسیدن، بیمناک شدن
-
مخافت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مخافَة] [قدیمی] maxāfat ۱. بیمناک شدن؛ ترسیدن.۲. ترس؛ خوف.
-
مخافت
فرهنگ فارسی معین
(مَ فَ) [ ع . مخافة ] (مص ل .) ترس ، هراس .
-
مخافت
لغتنامه دهخدا
مخافت . [ م َ ف َ ] (ع مص ) خوف و ترسیدن ،و این مصدر میمی است از ثلاثی مجرد. در اصل مخوفت بود واو متحرک ماقبل آن حرف صحیح ساکن ، حرکت واو نقل کرده به ماقبل دادند واو در اصل متحرک بود، ماقبل آن اکنون مفتوح گردید آن واو را به الف بدل کردند مخافت شد. (غ...
-
واژههای همآوا
-
مخافة
لغتنامه دهخدا
مخافة. [ م َ ف َ ] (ع مص ) (از «خ وف ») ترسیدن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ) (از اقرب الموارد). و رجوع به مخافت و خوف شود.
-
جستوجو در متن
-
هیبت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی: هیبة] heybat ۱. مخافت؛ ترس و بیم.۲. شکوه و بزرگی.
-
مخاطره
واژگان مترادف و متضاد
۱. بحران، تهلکه، خطر، مخافت، مخمصه، مهلکه ۲. قمار
-
بزدلی
واژگان مترادف و متضاد
ترس، ترسویی، جبن، جبونی، مخافت، هراس ≠ شجاعت، شهامت، نترسی
-
خطر
واژگان مترادف و متضاد
بیم، دشواری، ریسک، مخافت، مخاطره، مضرت، مهلکه، هول، تهدید، کار بزرگ ≠ سلامت
-
مخافة
لغتنامه دهخدا
مخافة. [ م َ ف َ ] (ع مص ) (از «خ وف ») ترسیدن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ) (از اقرب الموارد). و رجوع به مخافت و خوف شود.
-
بیم
واژگان مترادف و متضاد
اضطراب، پروا، ترس، ترسکاری، تشویش، جبن، خارخار، خلجان، خوف، رعب، فزع، محابا، مخافت، نگرانی، واهمه، وحشت، وهم، هراس، هول، هیبت ≠ رجا
-
ترس
واژگان مترادف و متضاد
اضطراب، اعراض، باک، بیم، پروا، تشویش، جبن، خوف، دغدغه، دهشت، رعب، سهم، فزع، محابا، مخافت، مهابت، واهمه، وجا، وحشت، وهم، هراس، هول، هیبت
-
بادید
لغتنامه دهخدا
بادید. (ص ) آشکارا و هویدا و ظاهراً و بطور وضوح . (ناظم الاطباء). بمعنی پدید یعنی ظاهر و نمایان . (شعوری ج 1 ورق 156): اما بعد از آن ازآل بوبکر و آل عثمان و آل عمر هرگز هیچ بادید نیامد. (کتاب النقض ص 477). کاروانهای تجار و ارباب بضاعت روی بکار آوردند...