کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخاض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مخاضة
لغتنامه دهخدا
مخاضة. [ م َ ض َ ] (ع اِ) (از «خ وض ») آب که از وی پیاده و سواره تواند گذشت . ج ، مَخاض ، مَخاوِض ، مَخاضات . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و رجوع به مخاض و مخاضات شود. || جای فرورفتن در آب . (از اقرب الموارد).
-
ابن الخله
لغتنامه دهخدا
ابن الخله . [ اِ نُل ْ خ َل ْ ل َ ] (ع اِ مرکب ) ابن مخاض .
-
بنت المخاض
لغتنامه دهخدا
بنت المخاض . [ ب ِ تُل ْ م َ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به بنت مخاض شود.
-
مخوض
لغتنامه دهخدا
مخوض . [ م َ ] (ع ص ) گوسپند باردار. (منتهی الارب ) . (ناظم الاطباء). || شیر مسکه برآورده . (ناظم الاطباء) . و رجوع به مخض و مخاض شود.
-
طاهری
لغتنامه دهخدا
طاهری . [ هَِ ] (اِخ ) ابویعلی احمدبن عبدالعزیز طاهری ، برادر ابوالحسن علی بن عبدالعزیز... از ابوطاهر مخاض و ابن اخماسمی (کذا) و جز آن دو روایت کرده است . او از خاندان طاهرذوالیمینین بوده است . (انساب سمعانی ورق 364 «الف »). رجوع به ابوالحسن علی بن ع...
-
عشراء
لغتنامه دهخدا
عشراء. [ ع ُ ش َ ] (ع ص ، اِ) شتر ماده ٔ باردار که ده یا هشت ماه بر حمل آن گذشته باشد و نام «مخاض » از او زایل شده . یا ناقه ای که مانند زنان نفساء باشد بعدِ بچه آوردن . ج ، عُشَراوات ، عِشار. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و تثنیه ٔ آن عُشَراو...
-
فروق
لغتنامه دهخدا
فروق . [ ف ُ ] (ع مص ) پیش آمدن کسی را دو راهه . (منتهی الارب ). پیش آمدن دو راه کسی را و پرسیدن او که کدام راه را رود. (از اقرب الموارد). || رمیدن شتر ماده و خر و برجستن از درد زه . (منتهی الارب ). گرفتن مَخاض ناقه را و رمیدن و برجستن . || واضح شدن ...
-
مخاضات
لغتنامه دهخدا
مخاضات . [ م َ ] (ع اِ) (از «خ وض ») ج ِ مَخاضَة: فکل مخاضات الفرات معاثر.(از اقرب الموارد) : چون لشکر فیروز آن کثرت و شوکت ایشان دیدند خود را به حیل از آن مخاضات بیرون انداختند و شکسته و منهزم تا پیش فخرالدوله آمدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 طهران ص...
-
بنت لبون
لغتنامه دهخدا
بنت لبون . [ ب ِ ت ُ ل َ ] (ع اِ مرکب ) شترکره ٔ دوساله یا بسال سوم درآمده . (منتهی الارب ). شتر دوساله ٔ ماده . (مهذب الاسماء). شترماده ٔ بسال دوم درآمده . بچه شتر دوساله . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). ج ، بنات لبون : و چون به بیست و پنج رسند، بنت مخ...
-
خلد
لغتنامه دهخدا
خلد. [ خ ُ / خ َ ] (ع اِ) موش کور که جانوریست کور زیرزمین هرگاه پیاز یا گندنا بر سوراخ وی نهند، از بوی آن برآید و شکارش کنند. ج ، مناجذ، از غیر لفظ آن مانند مخاض که جمع خلقه است . (از ناظم الاطباء). مرحوم دهخدا معتقدند: در زبان عربی جلذ نیز بمعنی موش...
-
درد
لغتنامه دهخدا
درد. [ دَ ] (اِ) وجع. الم . تألم . هو ادراک المحسوس المنافی ، من حیث هو مناف . (یادداشت مرحوم دهخدا). درد، خبر یافتن است ازحال ناطبیعی . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رنج تن و رنج روح و رنج دل و آزار و وجع و الم . (ناظم الاطباء). رنج شدید عضوی یا عمومی که ...
-
شتر
لغتنامه دهخدا
شتر. [ ش ُ ت ُ ] (اِ) اُشْتُر، جانوری پستاندار عظیم الجثه از گروه نشخوارکنندگان که خود تیره ای خاص را به وجود می آورد. این پستاندار بدون شاخ است ولی دارای دندانهای نیش میباشد. معده ٔ شتر دارای سه قسمت است و هزارلا (برجستگی و فرورفتگی ) ندارد. در هر پ...
-
درآمدن
لغتنامه دهخدا
درآمدن . [ دَ م َ دَ ] (مص مرکب ) داخل شدن . درون شدن . درون رفتن . ورود کردن . وارد شدن . وارد گشتن . به درون شدن . فروشدن . بدرون آمدن . اندرآمدن . دخول کردن . داخل گردیدن . اِتِّلاج . اِدِّخال . (منتهی الارب ). انخراط. (دهار). اندخال . اندکام . ان...