کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخاصمت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مخاصمت
معنی
(مُ ص مَ) [ ع . ] (مص ل .) نک مخاصمه .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مخاصمت
فرهنگ فارسی معین
(مُ ص مَ) [ ع . ] (مص ل .) نک مخاصمه .
-
مخاصمت
لغتنامه دهخدا
مخاصمت . [ م ُ ص َ م َ ] (از ع ، اِمص ) خصومت و پیکار و دشمنی و عداوت . ج ، مخاصمات . (از ناظم الاطباء) : چون بر این سیاقت در مخاصمت نفس مبالغت نمودم به راه راست بازآمد. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 47). آفت ملک شش چیز است ... تقدیم نمودن ملاطفت در موضع م...
-
واژههای همآوا
-
مخاصمة
لغتنامه دهخدا
مخاصمة. [ م ُ ص َ م َ ] (ع مص ) مخاصمه . با کسی خصومت کردن . (زوزنی ). با کس داوری کردن . (تاج المصادر بیهقی ). با یکدیگر خصومت کردن . (ترجمان القرآن ). پیکار کردن با کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مجادله و منازعه . (از اقرب الموارد). مخاصمه . با ه...
-
جستوجو در متن
-
مخاصمه
واژگان مترادف و متضاد
پیکار، خصومت، دشمنی، عداوت، عناد، کینهتوزی، مخاصمت ≠ صلح، مصالحه
-
جنگجویی
لغتنامه دهخدا
جنگجویی . [ ج َ ] (حامص مرکب ) ستیزه جویی . مخاصمت و منازعت . (ناظم الاطباء).
-
معاتة
لغتنامه دهخدا
معاتة. [ م ُ عات ْ ت َ ] (ع مص ) پیکار نمودن با کسی . عِتات . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). مخاصمت کردن با کسی . (از اقرب الموارد).
-
نقرة
لغتنامه دهخدا
نقرة. [ ن ِ رَ ] (ع اِمص ) مراجعه ٔ کلام میان دو نفر. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نقره . مخاصمت در کلام . (یادداشت مؤلف ).
-
تزنیم
لغتنامه دهخدا
تزنیم . [ ت َ ] (ع مص ) وکیل مخاصمت فرستادن بسوی کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کسی را به دشمنی کسی برانگیختن . (از متن اللغة) (المنجد) (اقرب الموارد).
-
نقره
لغتنامه دهخدا
نقره . [ ن ِ رَ ] (ع اِمص ) نقرة. مخاصمت در کلام . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نِقرَة شود : چون خواجه عماد [ را ]همه وقت نقره ای با شیخ بود. (مزارات کرمان ص 22).
-
معاقمة
لغتنامه دهخدا
معاقمة. [م ُ ق َ م َ ] (ع مص ) مخاصمه . (تاج المصادر بیهقی ). پیکار کردن و خصومت نمودن و دشنام دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مخاصمت . (اقرب الموارد).
-
غار و غور
لغتنامه دهخدا
غار و غور. [ غارْ رُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) بمعنی هرج و مرج و آشوب و فتنه باشد. (برهان ). || در تداول عمومی ، صداهایی که از امعا شنیده میشود. هیاهوئی که در موقع نزاع و مخاصمت می کنند: اینهمه غار و غور مکن ، یعنی سر و صدای بی حاصل از خود درمیاور.
-
غریزت
لغتنامه دهخدا
غریزت . [غ َ زَ ] (ع اِ) غریزة. رجوع به غریزة شود: چه طبیعت سکون و رفق و غریزت وقار و حلم او (امیر سیف الدوله )از اقدام بر ابواب شطط و تقدیم مخاصمت و معادات مانع بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 هَ . ق . ص 191).
-
ملادة
لغتنامه دهخدا
ملادة. [ م ُ لادْ دَ ] (ع مص ) دفع کردن از کسی . (تاج المصادر بیهقی ). دور کردن و راندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || به سختی با کسی دشمنی کردن و مخاصمه نمودن . لِداد. (از ناظم الاطباء). مخاصمت کردن . (از اقرب الموا...