کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخارم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مخارم
/maxārem/
معنی
= مخرم
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مخارم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مخرم] [قدیمی] maxārem = مخرم
-
مخارم
لغتنامه دهخدا
مخارم . [ م َ رِ ] (ع اِ) راهها در زمین درشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || ج ِ مَخرِم . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ): تا به حدود جرجان افتادو خود را در میان مخارم و آجام آن نواحی انداخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ ...
-
واژههای مشابه
-
ذات مخارم
لغتنامه دهخدا
ذات مخارم . [ ت ُ م َ رِ ] (ع ص مرکب ) عین ذات مخارم ؛ ای ذات مخارج .
-
جستوجو در متن
-
مخرم
لغتنامه دهخدا
مخرم . [ م َ رِ ] (ع اِ) پشته یا کوه که منفرد باشد از یکدیگر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). پشته و کوه منفرد. (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). || مخرم الجبل ؛ بینی کوه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط) (از آنندراج ). بینی و دماغه ٔ کوه...
-
هضاب
لغتنامه دهخدا
هضاب . [ هَِ ] (ع اِ) ج ِ هضبة. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). کوهها و پشته ها : بر معاطف آن شعاب و مخارم آن هضاب اطلاع یافته بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). هامون از ازدحام کتاب با هضاب سرافرازی کرد. (جهانگشای جوینی ).
-
مخامره
لغتنامه دهخدا
مخامره . [ م ُ م َ رَ / م ُ م ِ رِ ] (ع مص ) پنهان شدن و اقامت در جائی : در میان گروهی از پیادگان خویش روی به مخارم کوهها و به مخامره ٔ بیشه ای از بیشه ها مستظهر شده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ، ص 287).
-
مضم
لغتنامه دهخدا
مضم . [ م َ ض َم م ] (ع اِ) جای ضمیمه شدن . جای پیوستن : و از چند مخارم که از سم خیاط و مضم قماط تنگ تر بود بگذشتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 338).
-
اسیاف
لغتنامه دهخدا
اسیاف . [ اَس ْ ] (ع اِ) ج ِ سیف .شمشیرها : بقایای اسیاف در مخارم شعاف راه خلاص و طریق نجات طلبیدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1273 ص 195، تطبیق با نسخه ٔ خطی متعلق به کتابخانه ٔ مؤلف ). || ج ِ سیف . سواحل دریا. || هم اسیاف ٌ؛ یعنی ایشان گروههااند. (من...
-
کراکله
لغتنامه دهخدا
کراکله . [ ک َ ک ِ ل َ ] (اِخ ) مراد از آن مردمی هستند در طبرستان که غارت کنند بر وجه خفیه در عقب درختان و احجار و گودالها. بعضی گفته اند اصل آن کرکیل است یعنی شریر و مفسد طبرستان و بعضی گفته اند کرکیل معرب گول گیر است ، یعنی غافل گیر. (از حاشیه ٔ تر...
-
مآکم
لغتنامه دهخدا
مآکم . [ م َ ک ِ ] (ع اِ) ج ِ مَأکَم و مأکمة. (منتهی الارب ). ج ِ مَأکَمة. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مأکمة شود. || در شاهد زیر از ترجمه ٔ تاریخ یمینی به معنی پشته ها و تل ها به کار رفته است : همگنان را در اکناف مخارم و اعطاف مآکم آوا...
-
خیاط
لغتنامه دهخدا
خیاط. (ع اِ) آنچه جامه بدان دوزند. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). رشته . نخ . (یادداشت بخط مؤلف ). || سوزن . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). مِخیَط، ابره . (یادداشت مؤلف ).- سَم ّ الخیاط ؛ چشم سوزن . چشمه ...
-
شعاب
لغتنامه دهخدا
شعاب . [ ش ِ ] (ع اِ) ج ِ شِعب ، به معنی راهها که در کوهها باشد. (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد).رجوع به شعب شود. || ج ِ شعب به معنی شکافها و درزها. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : اعوان اسلام بر پی کفار می رفتند و ایشان را در متون هضاب و بطون شعاب می ک...
-
معاطف
لغتنامه دهخدا
معاطف . [ م َ طِ ] (ع اِ) ج ِ مِعطَف . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به معطف شود. || ج ِ مَعطِف . گردنها. (از اقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به معطف شود. || چمهای رود و چمهای دره . (ناظم الاطباء). پیچ و خمها. پیچها : بر معاطف آن شعاب و مخارم...