کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخارق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مخارق
/maxāreq/
معنی
= مخرق
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مخارق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مخرق] [قدیمی] maxāreq = مخرق
-
مخارق
لغتنامه دهخدا
مخارق . [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ مَخْرَق . منافذ معتاد در بدن .(از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). سوراخها. شکافها : چنان ساخته بود مخارق گلوی او که چون بادی در زیر او دمیدندی ... (ابوالفتوح ). چنانکه آواز و مزمار به اختلاف مخارق مختلف می شود. (ابوالفتو...
-
مخارق
لغتنامه دهخدا
مخارق . [ م َ رِ ] (ع اِ) در شاهد زیر ظاهراً جمع مَخْرَقَة آمده است : ایشان این عشوه بخریدند و به زخارف اقوال و مخارق افعال او مغرور گشتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 217). و رجوع به مخرقة و مخاریق شود.
-
مخارق
لغتنامه دهخدا
مخارق . [ م ُ رِ ] (اِخ ) ابوالمهنابن یحیی الجزار که در زمان خود یکی از نامدارترین سرودگویان دربار هارون الرشید بود و بعد از آن به خدمت مأمون درآمد. وی در سال 231 هَ . ق . فوت کرد و در سرمن رأی مدفون شد. (از اعلام زرکلی ج 8 ص 68). و رجوع به عقدالفر...
-
جستوجو در متن
-
قبیصة
لغتنامه دهخدا
قبیصة. [ ق َ ص َ ] (اِخ ) ابن مُخارق از صحابیان است . (منتهی الارب ).
-
ابوعون
لغتنامه دهخدا
ابوعون . [ اَ ع َ ] (اِخ ) او از قبیصةبن مخارق استماع روایت کرده است .
-
ابوقطن
لغتنامه دهخدا
ابوقطن . [ اَ ق َ طَ ] (اِخ ) قبیصةبن مخارق . صحابی است .
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) مخارق بن عبداﷲ. محدّث است .
-
ابوالعوام
لغتنامه دهخدا
ابوالعوام . [ اَ بُل ْ ع َوْ وا ] (اِخ ) حسین بن مخارق . تابعی است .او از ام سلمه و از او سلیمان الشیبانی روایت کند.
-
جزری
لغتنامه دهخدا
جزری . [ ج َ زَ ] (اِخ ) عبدالکریم بن ابی مخارق . رجوع به لباب الانساب شود.
-
حصین
لغتنامه دهخدا
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن مخارق . از علمای شیعه است . او راست : کتاب التفسیر و کتاب جامعالعلم . (ابن الندیم ).
-
شیبانی
لغتنامه دهخدا
شیبانی . [ ش َ ] (اِخ ) (نابغه ٔ...) عبداﷲبن مخارق بن حضیرةبن قیس . رجوع به نابغه ٔ شیبانی شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن سالم بن مخارق والبی ، مولای عباس بن عبدالمطلب . رجوع به علی والبی شود.
-
عبدا
لغتنامه دهخدا
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن مخارق بن سلیم بن حضیرةبن قیس معروف به النابغة الشیبانی . رجوع به نابغه ٔ شیبانی شود.