کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخاتمة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مخاتمة
لغتنامه دهخدا
مخاتمة. [ م ُ ت َ م َ ] (ع مص ) ختم کردن و به پایان رساندن . (آنندراج ). تمام کردن و انجام دادن و به انجام رسانیدن . (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
مخاطمة
لغتنامه دهخدا
مخاطمة. [ م ُ طَ م َ ] (ع مص ) مهار کردن شتر: خاطم البعیر مخاطمة و خطاماً؛ مهار کرد دربینی آن شتر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تخطیم شود.