کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخابره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مخابره
/moxāba(e)re/
معنی
۱. خبر دادن.
۲. خبر گرفتن.
۳. مکالمه بهوسیلۀ تلگراف یا تلفن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اخبار، ارسال، اعلام
۲. خبررسانی
۳. ابلاغ کردن، تلگراف کردن، خبر دادن
۴. پیامی را با تلفن یا تلگرامابلاغ کردن
فعل
بن گذشته: مخابره کرد
بن حال: مخابره کن
دیکشنری
communication, wigwag
-
جستوجوی دقیق
-
مخابره
واژگان مترادف و متضاد
۱. اخبار، ارسال، اعلام ۲. خبررسانی ۳. ابلاغ کردن، تلگراف کردن، خبر دادن ۴. پیامی را با تلفن یا تلگرامابلاغ کردن
-
مخابره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مخابَرَة] moxāba(e)re ۱. خبر دادن.۲. خبر گرفتن.۳. مکالمه بهوسیلۀ تلگراف یا تلفن.
-
مخابره
فرهنگ فارسی معین
(مُ بَ رِ) [ ع . مخابرة ] (مص م .) 1 - خبر دادن و خبر گرفتن . 2 - مکالمه به وسیلة تلفن یا تلگراف .
-
مخابره
لغتنامه دهخدا
مخابره . [ م ُ ب َ رَ ] (ع اِمص ) اخبار و اطلاع بهمدیگر رساندن . (از ناظم الاطباء). ارسال و دریافت خبر. خبری که بوسیله ٔ تلگرام یا تلفن به دست آید و یا ارسال گردد. ج ، مخابرات . و رجوع به همین کلمه شود.- مخابره کردن ؛ بهم دیگر خبر دادن . (ناظم الاطب...
-
مخابره
دیکشنری فارسی به عربی
مرور
-
واژههای مشابه
-
مخابرة
لغتنامه دهخدا
مخابرة. [ م ُ ب َ رَ ] (ع مص ) کشاورزی کردن و کشاورزی کردن بر نصف خراج و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از تعریفات جرجانی ). کشاورزی کردن بر ثلثی یا ربعی . (تاج المصادر بیهقی ). ضیعتی را به برزگری فاکسی دادن . (زوزنی ). مزارع...
-
مخابره کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ارسالية , سلک
-
مخابره تلگرافی
دیکشنری فارسی به عربی
برقية
-
با رادیو مخابره کردن
دیکشنری فارسی به عربی
راديو
-
تلگرام فرستاد (مخابره کرد)
دیکشنری فارسی به عربی
أبرَقَ
-
دستگاه مخابره داخل ساختمان
دیکشنری فارسی به عربی
اتصال داخلي
-
با بی سیم تلگراف مخابره کردن
دیکشنری فارسی به عربی
لاسلکي
-
جستوجو در متن
-
خبار
لغتنامه دهخدا
خبار. [ خ ِ ] (ع مص ) مخابره کردن . رجوع به مخابره شود.