کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
محیل
/mohil/
معنی
۱. (حقوق) حوالهدهنده؛ براتکش.
۲. چارهکننده.
۳. حیلهگر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پرحیله، حیلهپرداز، حقهباز، حیلهگر، دغا، دغل، رند، زیرک، شیاد، شیطان، فریبکار، فریبنده، محتال، مزور، مکار، ناقلا ≠ ساده
۲. باهوش
۳. براتکش، حوالهگر
دیکشنری
arch, astute, cagey, cagy, calculating, crafty, cunning, foxy, politic, vulpine, wily
-
جستوجوی دقیق
-
محیل
واژگان مترادف و متضاد
۱. پرحیله، حیلهپرداز، حقهباز، حیلهگر، دغا، دغل، رند، زیرک، شیاد، شیطان، فریبکار، فریبنده، محتال، مزور، مکار، ناقلا ≠ ساده ۲. باهوش ۳. براتکش، حوالهگر
-
محیل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mohil ۱. (حقوق) حوالهدهنده؛ براتکش.۲. چارهکننده.۳. حیلهگر.
-
محیل
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) حیله گر، مکار.
-
محیل
لغتنامه دهخدا
محیل . [ م ُ ] (ع ص ) حیله گر. (آنندراج ). چاره گر. حیله ور. مکار. افسونگر. گربز. فریب کار. بافند و فعل . (یادداشت مرحوم دهخدا) : الکسندرخان که مردمحیل عاقبت اندیش بود صلاح خود ملاحظه نموده با رومیان مدارا کرد. (عالم آرای عباسی ص 134). || آنکه به غری...
-
محیل
دیکشنری فارسی به عربی
غير ملحوظ , فطن , ماکر
-
واژههای مشابه
-
مُدبِر و مُحیل
فرهنگ گنجواژه
زیرک.
-
واژههای همآوا
-
مهیل
واژگان مترادف و متضاد
ترسناک، خوفانگیز، سهمناک، هولانگیز، مخوف، هولناک
-
مهیل
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) جای ترسناک .
-
مهیل
لغتنامه دهخدا
مهیل . [ م َ ] (ع ص ) ریخته از خاک و ریگ و جز آن . (منتهی الارب ، ماده ٔ هَ ی ل ). فروریخته : بنگر هول روز را که کندهول او کوه را کثیب و مهیل . ناصرخسرو. || مَهال . هولناک . مخوف . خوفناک ؛ مکان مهیل ؛ جای خوفناک . جای خوف . (آنندراج ) : چو بیرون شد ...
-
مهیل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mahil هولناک: ◻︎ چو بیرون شد از کازرون یک دو میل / به پیش آمدش سنگلاخی مهیل (سعدی۱: ۱۶۶).
-
جستوجو در متن
-
فریبکار
واژگان مترادف و متضاد
حیلهگر، فریبنده، محیل، مخادع، مکار
-
گربه شان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] gorbešān ۱. محیل و مکار.۲. چاپلوس.