کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
محیر
/mohayyer/
معنی
۱. (موسیقی) گوشهای در دستگاههای نوا، ماهور، و راستپنجگاه.
۲. از شعبههای بیستوچهارگانۀ موسیقی ایرانی.
۳. (صفت) [قدیمی] حیرانکننده؛ حیرتانگیز؛ شگفتآور.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
حیرانکننده، حیرتانگیز، شگفتانگیز
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
محیر
واژگان مترادف و متضاد
حیرانکننده، حیرتانگیز، شگفتانگیز
-
محیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] mohayyer ۱. (موسیقی) گوشهای در دستگاههای نوا، ماهور، و راستپنجگاه.۲. از شعبههای بیستوچهارگانۀ موسیقی ایرانی.۳. (صفت) [قدیمی] حیرانکننده؛ حیرتانگیز؛ شگفتآور.
-
محیر
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ یِّ) [ ع . ] (اِفا.) حیران کننده .
-
محیر
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ یِّ) [ ع . ] (اِفا.) حیران کننده .
-
محیر
لغتنامه دهخدا
محیر. [ م ُ ح َی ْ ی ِ ] (ع ص ) که سرگشته کند. سرگشته کننده . (آنندراج ). حیران کننده . || (اِ) نام پرده ٔ موسیقی موافق تودی هند و بعضی گویندکه پرده ٔ حسینی است . (غیاث ) (آنندراج ). شعبه ای است از مقام حسینی . از هشتمین نغمه است و یک بانگ دارد یا نی...
-
واژههای مشابه
-
عین محیر
لغتنامه دهخدا
عین محیر. [ ع َ ن ِ م ُ ح َی ْ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) به اصطلاح خوشنویسان ، نوعی است از حرف عین . عین لعلی . (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ) : طغراکشان قطعه ٔ یاقوت حسن اوعشق مرا به عین محیر نوشته اند.محمدسعید اشرف (از آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
مهیر
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (اِ.) ماه ، قمر.
-
مهیر
لغتنامه دهخدا
مهیر. [ م َ ] (اِ) ماه . قمر. (برهان ). یکی از نامهای ماه است . (جهانگیری ) : چو پشت آینه ست اجسام اینجاشود چون روی آیینه مصفانه شمسی ماند آنجا نه مهیری نه ظلی بینی آن جا نه منیری .عطار.
-
مهیر
لغتنامه دهخدا
مهیر. [ م ُ هََ ] (اِخ ) ابن سلمی بن هلال دؤلی ، از بنی حنیفة. از رؤسای یمامه در اواخر عصر مروان است و به سال 126 هَ . ق . درگذشته است . (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 264).
-
مهیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (نجوم) [قدیمی] mahir ماه؛ قمر.
-
جستوجو در متن
-
حیرتانگیز
واژگان مترادف و متضاد
تعجبآور، حیرتآور، شگفتآمیز، شگفتآور، شگفتانگیز، عجیب، غریب، محیر، محیرالعقول
-
خارقالعاده
واژگان مترادف و متضاد
شاهکار، شگرف، عجیب، غریب، محیر، محیرالعقول ≠ عادی، پیشپاافتاده