کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محول کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
محول کردن
مترادف و متضاد
۱. سپردن، واگذاشتن، احاله کردن
۲. موکول کردن، منوط کردن
دیکشنری
allot, assign, charge, relegate
-
جستوجوی دقیق
-
محول کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سپردن، واگذاشتن، احاله کردن ۲. موکول کردن، منوط کردن
-
محول کردن
لغتنامه دهخدا
محول کردن . [ م ُ ح َوْ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گذاشتن . واگذاشتن . فکندن . واگذار کردن . بازگذاشتن .- محول کردن به ... ؛ گذاشتن به ... واگذاشتن به ... گذاشتن کاری به کسی . واگذاشتن کاری به کسی .
-
محول کردن
دیکشنری فارسی به عربی
صدرية
-
واژههای مشابه
-
محول شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سپرده شدن، واگذار شدن، احاله شدن ۲. موکولشدن، منوط شدن
-
محول الاحوال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mohavvelol'ahvāl ۱. تغییردهندۀ حالها؛ حالگردان.۲. از صفات و نامهای خداوند.
-
باب محول
لغتنامه دهخدا
باب محول . [ ب ِ م ُ ح َوْ وَ ] (اِخ ) محله ٔ بزرگیست از محال بغداد متصل به کرخ و فعلاً قریه ٔ مستقلی است دارای مسجد جامع و بازار بمغرب کرخ مشرف بر سَرّاة. (معجم البلدان ) (مراصدالاطلاع ). و رجوع به اخبار الراضی باﷲ و المتقی ﷲ چ 1935 م . مصر ص 81 شود...
-
محول کرد به
دیکشنری فارسی به عربی
أحالَ إلي
-
جستوجو در متن
-
تفویض کردن
واژگان مترادف و متضاد
تسلیم کردن، سپردن، واگذار کردن، واگذاشتن، محول کردن
-
devolve
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گذشت، واگذاردن، محول کردن، تفویض کردن
-
devolves
دیکشنری انگلیسی به فارسی
devolves، واگذاردن، محول کردن، تفویض کردن
-
devolving
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تحویل، واگذاردن، محول کردن، تفویض کردن
-
vested
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجاز است، واگذار کردن، اعطا کردن، محول کردن، پوشاندن
-
vesting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صدور مجوز، واگذار کردن، اعطا کردن، محول کردن، پوشاندن