کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محوطۀ سایه نشان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
محوطۀ کرنر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ← محوطۀ کنج
-
kill site
محوطۀ کشتارگاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] محوطه یا بخشی از یک محوطۀ باستانشناختی که از آن مشخصاً برای کشتار یا قصابی جانوران استفاده میشد
-
corner area
محوطۀ کنج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] هریک از چهار ربع دایرهای که در داخل زمین بازی به مرکزیت محل برخورد خطوط پیرامونی طولی و عرضی زمین ترسیم میشود و محوطهای را به وجود میآورد که ضربۀ کنج از درون آن یا مماس با قوس محاطی آن زده میشود متـ . محوطۀ کرنر کرنر1 corner 1
-
bonded area
محوطۀ گمرکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] محوطهای تحت نظارت گمرک که کالای ترخیصنشده را در آنجا نگهداری میکنند
-
habitation site
محوطۀ مسکونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] اصطلاحی عمومی برای هر مکانی که شواهدی از فعالیتهای زندگی روزمره در آن باشد
-
votive site
محوطۀ نذری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] محوطهای که در آن دفینۀ نذری شامل اشیای نذری یا استخوانهای حیوانات قربانیشده را قرار میدادند
-
restricted area
محوطۀ ورودمحدود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] عرشه یا مکانی در کشتی که افراد به دلایل ایمنی اجازۀ ورود به آن را ندارند
-
critically restricted area
محوطۀ ورودممنوع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] عرشه یا اتاقک یا مکانی در کشتی که به دلایل ایمنی یا امنیتی ورود به آن ممنوع است
-
site structure
ساختار محوطه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] ترکیبی از اجزای گوناگون یک محوطۀ باستانشناختی، شامل دستساختهها و سازهها و ساختارها
-
site survey
بررسی محوطه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] جمعآوری دادههای سطحی یک محوطۀ باستانی
-
محوطه کوچک
دیکشنری فارسی به عربی
فک
-
back lot, lot
محوطۀ باز استودیو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] محوطهای باز در پشت ساختمان اصلی استودیو که برای فیلمبرداری و ساخت برخی صحنههای فیلم از آن استفاده میشود متـ . محوطۀ باز
-
prehistoric site
محوطۀ پیشازتاریخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] محوطهای باستانشناختی متعلق به دورۀ پیش از آغاز نگارش و پدید آمدن اسناد تاریخی و بایگانی
-
specialist production site
محوطۀ تولید تخصصی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] بخشهایی از محوطههای باستانی که در آنها تولید محصول و فعالیتهای تخصصی مربوط به پیشهها و صنایع مختلف انجام میگرفته است
-
moated site
محوطۀ خندقدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] هریک از محوطههای مربوط به بعد از دوران پیشازتاریخ که با خندق محصور شده بودند