کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محور گل آذین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
anticlinal axis
محور طاقدیسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] خط میانی ساختار چینخورده که هریک از چینها از آن به سمت پایین شیب پیدا میکنند
-
boresight
محور مکانیکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] محور لولۀ تلسکوپ که به محور اپتیکی نزدیک است، اما الزاماً بر آن منطبق نیست
-
declination axis
محور مِیل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] محوری در تلسکوپهایی با استقرار استوایی که راستای آن بر محور دوران زمین عمود است و به تلسکوپ امکان میدهد تا به سمت اجرامی با مِیلهای مختلف سو بگیرد
-
synclinal axis
محور ناودیسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] خط میانی ساختار چینخورده که هریک از چینها از آن به سمت بالا شیب پیدا میکنند
-
optic axis
محور نوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] امتدادی در محیطهای دوشکستی که در آن سرعت پرتوهای عادی و غیرعادی یکسان است
-
technocentric
فنمحور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ویژگی دیدگاهی مبتنی بر فنّاوری و علم یا اعتماد صرف به علم در رفع مشکلات محیطزیست
-
turboshaft, turboshaft engine, shaft turbine engine
توربینمحور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نوعی توربین گازی که در آن از نیروی توربین برای گرداندن چرخانۀ بالگَرد استفاده میشود
-
زیستمحور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ← بوممحور
-
ecocentric
بوممحور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ویژگی نظامی ارزشی و نگرشی که انسان را بخشی از فرایندها و سامانههای بومشناختی گستردهتر میداند متـ . زیستمحور biocentric
-
centre line
خط محور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] خط جداکنندۀ دو جهت حرکت
-
track 2
طول محور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] فاصلۀ دو چرخ موازی
-
خط محور
لغتنامه دهخدا
خط محور. [ خ َطْ طِ م ِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خطی است موهوم که یک سر او بر شرق وسر دیگر بر غرب پیوسته است و با خط استواء متقاطع است و سیر آفتاب بر او می باشد . (از شرفنامه ٔ منیری ) (از آنندراج ) : ز خط استواء و خط محورفلک را تا صلیب آید هوید...
-
anthropocentric, homocentric
انسانمحور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ویژگی نگرشی که براساس آن انسان مرکز کائنات است و محیطزیست تنها در خدمت منافع انسان است و هیچ حقی برای طبیعت به خودی خود در نظر گرفته نمیشود
-
محور تقارن
دیکشنری فارسی به عربی
محور
-
محور بادامک
دیکشنری فارسی به عربی
عمود الحدبات