کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محمود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
محمود
/mahmud/
معنی
۱. از نامهای خداوند.
۲. (صفت) [قدیمی] ستوده؛ ستایشکردهشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ستوده، ممدوح، ستایش شده ≠ نامحمود، ناستوده
۲. نیک
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
محمود
واژگان مترادف و متضاد
۱. ستوده، ممدوح، ستایش شده ≠ نامحمود، ناستوده ۲. نیک
-
محمود
فرهنگ نامها
(تلفظ: mahmud) (عربی) از نامها و صفات خداوند ؛ (در قدیم) آن که یا آنچه ستایش شده است ، ستوده شده و مورد پسند ، نیک ، خوش ؛ (در اعلام) سیفالدوله محمود ، یکی از پادشاهان غزنوی .
-
محمود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mahmud ۱. از نامهای خداوند.۲. (صفت) [قدیمی] ستوده؛ ستایشکردهشده.
-
محمود
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) ستوده ، ستایش کرده شده .
-
محمود
لغتنامه دهخدا
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ملکشاه ، ملقب به مغیث الدین و مکنی به ابوالقاسم از پادشاهان سلجوقی عراق . (511 - 525 هَ . ق .). پس از پدرش (محمد) به حکومت رسید و در 513 علم مخالفت با عم خود سنجر را برافراشت ولی سنجر در ساوه او را شکست داد ومحمود به ...
-
محمود
لغتنامه دهخدا
محمود. [ م َ ] (اِخ ) (حکیم ...) ابن علی سمایی مروزی . از شاعران عهد سلجوقی است ودر نیمه ٔ دوم قرن ششم هجری میزیسته است . عوفی در لباب الالباب چهل وهفت بیت از اشعار او را از قطعه و رباعی آورده است . (لباب الالباب چ نفیسی صص 347 - 350).
-
محمود
لغتنامه دهخدا
محمود. [ م َ ] (اِخ ) (شاه ...) ابن بابربن بایسنقربن شاهرخ بن تیمور. (امیر در خراسان 861 - 863 هَ . ق .). (طبقات سلاطین اسلام شجره ٔ ضمیمه ص 239).
-
محمود
لغتنامه دهخدا
محمود. [ م َ ] (اِخ ) (شاه ...) ابن مبارزالدین محمدبن مظفر ملقب به قطب الدین . از امرای آل مظفر در اصفهان . (حدود 759 -776 هَ . ق .). (ترجمه از طبقات سلاطین اسلام ص 223).
-
محمود
لغتنامه دهخدا
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن مسعودبن محمودبن سبکتکین غزنوی ، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به سیف الدوله ، پدرش او را به سال 469 هَ . ق . حکومت هندوستان داد، اما در 480 سلطان ابراهیم به پسر خود محمود بدگمان شده و او را به تهمت اینکه قصد پیوستن به ...
-
محمود
لغتنامه دهخدا
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن ابوالحسن نیشابوری مکنی به ابوالقاسم و ملقب به نجم الدین و بیان الحق او راست : ایجاز البیان فی معانی القرآن که به سال 553 هَ . ق . در خجند از آن فراغت یافته است و خلق الانسان و التذکرة والتبصرة. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
محمود
لغتنامه دهخدا
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن ابوسعیدبن محمدبن جلال الدین ایرانشاه بن تیمور. نهمین از تیموریان در مازندران (از 864 هَ . ق . و در ماوراءالنهر از 899-900 هَ . ق .) (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 239).
-
محمود
لغتنامه دهخدا
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن ابی توبه ٔ مروزی ملقب به نصیرالدین وزیر سنجر سلجوقی . رجوع به نصیرالدین محمودبن ... شود.
-
محمود
لغتنامه دهخدا
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن احمد فارابی عمادالدین ابوالحسن متوفی به سال 609 هَ . ق . او راست : الاسئلةاللامعة و اللاجوبةالجامعة و خلاصةالمقامات و غیره . (از کشف الظنون ).
-
محمود
لغتنامه دهخدا
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالسیدبن عثمان ، ملقب به ابوالمحامد و مکنی به جمال الدین بخارائی حصیری (546-637 هَ . ق .). در بخارا ریاست حنفی مذهبان به وی منتهی گردید. او راست : شرح جامع کبیر. الطریقة الحصریة فی الخلاف بین الشافعیة و الحنیفیة در ...
-
محمود
لغتنامه دهخدا
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالعزیزبن عمربن مزه ٔ بخارائی مرغینانی (از ماوراءالنهر)، مکنی به برهان الدین (551 هَ . ق . 616 هَ . ق .). ازبزرگان فقهای مذهب حنفی است و ابن کمال پاشا وی را ازمجتهدین فقها دانسته است و خاندان وی به علم و دانش شهرت د...