کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محمد ثانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ده محمد
لغتنامه دهخدا
ده محمد. [ دِه ْ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) نام یکی ازدهستانهای بخش طبس شهرستان فردوس است که در شمال طبس واقع و اغلب قراء آن در خاور شوسه ٔ عمومی فردوس - طبس قرار دارند. و از 6 آبادی تشکیل شده و در حدود 508 تن جمعیت دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
شاه محمد
لغتنامه دهخدا
شاه محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ملازم بابر پادشاه بود و منصب کتابداری داشت . این مطلع از اوست :هر چند شعله زد شب غم برق آه ماروشن نگشت پیش تو روز سیاه ما.(مجالس النفایس ص 167).
-
شاه محمد
لغتنامه دهخدا
شاه محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ولد مولانا حسن شاه شاعر است ، ابریشم کاری میکرد. ازوست این مطلع : میشدم در طلب یار نمی پرسیدم خبرش را ز کسی تا که نگوید دیدم .(مجالس النفایس ص 154).
-
صادق محمد
لغتنامه دهخدا
صادق محمد. [ دِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن علی ساقزی . او راست : صرةالفتاوی که بسال 1059 هَ. ق . از تألیف آن فراغت یافته است . (کشف الظنون ).
-
شاهزاده محمد
لغتنامه دهخدا
شاهزاده محمد. [ دَ / دِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان جرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان . دارای 180 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات و حبوبات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
شاهزاده محمد
لغتنامه دهخدا
شاهزاده محمد. [ دَ / دِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش خشت شهرستان کازرون . دارای 201 تن سکنه . آب آن از رودخانه و چشمه . محصول آن غلات و خرما است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
شیخ محمد
لغتنامه دهخدا
شیخ محمد. [ ش َ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) اول . مؤسس خاندان شرفای حسنی (مراکش ) ملقب به شیخ (جلوس 951 - 965 هَ . ق .) رجوع به طبقات سلاطین لین پول و فرهنگ فارسی معین شود.
-
شیخ محمد
لغتنامه دهخدا
شیخ محمد. [ ش َ م ُ ح َم ْم َ ] (اِخ ) دهی از دهستان نهرهاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز است و 300 تن سکنه دارد. این آبادی از سه محل تشکیل شده است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
قلعه محمد
لغتنامه دهخدا
قلعه محمد. [ ق َ ع َ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) در اطراف شهر استرآباد واقع است . رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 130 شود.
-
قلعه محمد
لغتنامه دهخدا
قلعه محمد. [ ق َ ع َ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان تگ گزی بخش اردل شهرستان شهرکرد، واقع در 53 هزارگزی شمال اردل و 16هزارگزی راه مالرو عمومی . سکنه ٔ آن 27 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
قلعه محمد
لغتنامه دهخدا
قلعه محمد. [ ق َ ع َ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد، واقع در 27هزارگزی شمال باختری نورآباد و کنار باختر شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه . موقع جغرافیایی آن تیه ماهور و هوای آن سردسیری مالاریایی است . سکنه ٔ آ...
-
قراجه محمد
لغتنامه دهخدا
قراجه محمد. [ ق َ ج ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان یکانات بخش مرکزی شهرستان مرند. واقع در 21هزارگزی شمال باختری مرند و 4000گزی شوسه ٔ مرند به خوی . موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل و سکنه ٔ آن 410 تن است . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، کرچک...
-
علی محمد
لغتنامه دهخدا
علی محمد.[ ع َ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قوشخانه ، بخش باجگیران ، شهرستان قوچان . دارای 159 تن سکنه . آب آن از چاه شور تأمین میشود. و محصول آن غلات دیمی است . اهالی به زراعت و مالداری و بافتن گلیم و قالیچه اشتغال دارند. (از فرهنگ جغر...
-
قاضی محمد
لغتنامه دهخدا
قاضی محمد. [ م ُ ح َ م ْ م َ ] (اِخ ) رجوع به قاضی نورالدین محمد شود.
-
قاضی محمد
لغتنامه دهخدا
قاضی محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد بغدادی . رجوع به قاضی ابوالفضل محمد شود.