کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محمد اول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
محمد فربد
فرهنگ نامها
(تلفظ: mohammad farbo(u)d) از نام های مرکب، ← محمد و فربُد.
-
محمد وهب
فرهنگ نامها
(تلفظ: mohammad vahab) از نام های مرکب، ← محمد و وهب.
-
سلطان محمد
لغتنامه دهخدا
سلطان محمد. [ س ُ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ملکشاه سلجوقی . رجوع به محمدبن ملکشاه و سلجوقیان شود.
-
سلطان محمد
لغتنامه دهخدا
سلطان محمد. [ س ُ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) رجوع به محمد پادشاه دکنی شود.
-
سلطان محمد
لغتنامه دهخدا
سلطان محمد. [ س ُ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) مولانا... از شارخت است ، و در شهر هرات نشو و نما یافت ، و خوش صحبت وخوش محاوره جوانیست ، صحبتش موجب بسط و تکلمش باعث نشاط است . خط را نیز خوب مینویسد. این مطلع از اوست :به دندان عقده ٔ زلف ترا خواهم که بگشایم...
-
سلطان محمد
لغتنامه دهخدا
سلطان محمد. [ س ُ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) نام شش تن از پادشاهان آل عثمان است . (فرهنگ فارسی معین ).
-
عبدال محمد
لغتنامه دهخدا
عبدال محمد. [ ع َ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دینور بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاهان . واقع در 29هزارگزی باختر صحنه و 15هزارگزی باختر راه شوسه ٔ کرمانشاهان به سنقر. ناحیه ای است کوهستانی و 315تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول...
-
غلام محمد
لغتنامه دهخدا
غلام محمد. [ غ ُم ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) پسر حکمران قسمتهای جنوب هندوستان که معروف به سلطان تیپو بود. وی پس از آنکه مدتی در برابر انگلیسیها مقاومت کرد به سن 78سالگی در کلکته درگذشت (1288 هَ . ق .). (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
والی محمد
لغتنامه دهخدا
والی محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دومین ازامرای خانی یا هشترخانی ، او یکی از هفت حکمران باخ بود و پس از باقی محمد در 1014 امارت تمام بخارا یافت و تا سال 1017 حکم راند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
ابوالثوربن محمد
لغتنامه دهخدا
ابوالثوربن محمد. [ اَ بُث ْ ث َ رِن ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمن . تابعی است .
-
آل محمد
لغتنامه دهخدا
آل محمد. [ ل ِ م ُح َم ْ م َ ] (اِخ ) اولاد و احفاد پیامبر صلوات اﷲ علیه و آله از نسل علی و فاطمه علیهماالسلام : سعدی اگر عاشقی کنی ّ و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد.سعدی .
-
تل محمد
لغتنامه دهخدا
تل محمد. [ ت َ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است که در بخش سمیرم شهرستان شهرضا واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
دلی محمد
لغتنامه دهخدا
دلی محمد. [ دَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خدابنده لو بخش قروه شهرستان سنندج . واقعدر 20هزارگزی جنوب خاوری گل تپه و 10هزارگزی خاور راه شوسه ٔ همدان به بیجار، با 450 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، انگور، صیفی ، لبنیات و حبوب ،...
-
دیر محمد
لغتنامه دهخدا
دیر محمد. [ دَ رِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) از نواحی دمشق است از اقلیم بیت آلابار است به محمدبن الولیدبن عبداﷲبن مروان بن الحکم اموی فرزند ام البنین دختر عبدالعزیزبن مروان نسبت دارد که عبدالعزیز او را شایسته ٔ خلافت میدید و همین محمد با دخت عم خود یعنی...
-
درویش محمد
لغتنامه دهخدا
درویش محمد. [ دَرْ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یامچی بخش مرکزی شهرستان مرند. واقع در 5هزارگزی شمال باختری مرند و 3هزارگزی راه شوسه ٔ مرند به خوی ، با 190 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).