کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محمدطاهر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محمدطاهر
فرهنگ نامها
(تلفظ: mohammad tāher) از نامهای مرکب ، ← محمد و طاهر .
-
واژههای مشابه
-
امام زاده سلطان محمدطاهر
لغتنامه دهخدا
امام زاده سلطان محمدطاهر. [ اِ دَ / دِ س ُ م ُ ح َم ْ م َ هَِ ] (اِخ ) امام زاده ای است بین ساری و بابل (بارفروش ) و نزدیک به بابل . سلطان محمدطاهر فرزند امام موسی کاظم (ع ) بوده است . صورت کتیبه ٔ او را رابینو در سفرنامه ٔ خود آورده است . رجوع به تر...
-
جستوجو در متن
-
علوی
لغتنامه دهخدا
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) میر محمدطاهر. شاعر. رجوع به علوی کاشانی شود.
-
حسین شریف
لغتنامه دهخدا
حسین شریف . [ ح ُ س َ ن ِ ش َ ] (اِخ ) ابن محمدطاهر وحید قزوینی . مکنی به ابومحمد. او راست : «شرح شواهد مجمع البیان ». (ذریعه ج 13 ص 341).
-
رجاء غزنوی
لغتنامه دهخدا
رجاء غزنوی . [ رَ ءِ غ َ ن َ ] (اِخ ) حکیم شهاب الدین . سنگلاخ در امتحان الفضلا ج 2 ص 90 گفته که برخی از مثنویات او را بخط محمدطاهر اعتمادالدوله دیدم . (از الذریعه ج 9 بخش 2).
-
زهگیرساز
لغتنامه دهخدا
زهگیرساز. [ زِ ] (نف مرکب ) از عالم زره ساز. (آنندراج ). سازنده ٔ زهگیر. که زهگیر سازد : چو دیدم رخ یار زهگیرسازبخون گشتم آغشته از تیر ناز. محمدطاهر وحید (از آنندراج ).رجوع به زهگیر شود.
-
طاهر مشهدی
لغتنامه دهخدا
طاهر مشهدی . [ هَِ رِ م َ هََ ] (اِخ ) میرزا محمدطاهر مشهور به وزیرخان برادر میرزا محمدرفیعبن محمد مشهدی ، متخلص به باذل متوفی به سال 1124 یا 1123 هَ . ق . رجوع به الذریعه ج 7 ص 91 شود.
-
لندره دوزی
لغتنامه دهخدا
لندره دوزی . [ ل َ دَ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) عمل لندره دوز. محمدطاهر نصرآبادی در احوال محمدهاشم شیرازی نوشته که او در فن لندره دوزی وحید عصر بوده . (آنندراج ).
-
تسلیم
لغتنامه دهخدا
تسلیم . [ ت َ ] (اِخ ) محمدطاهر شیرازی که به شغل صحافی اشتغال داشت از اوست : از بس ز آشنایی مردم رمیده ام دایم تلاش معنی بیگانه میکنم .(از قاموس الاعلام ترکی ).
-
سرازیر
لغتنامه دهخدا
سرازیر. [ س َ ] (ص مرکب ) مقابل سرابالا. (آنندراج ). || واژگونه . باژگون : خودنمایی نتوان کرد به روشن گهران رفته از سرو سهی عکس سرازیر در آب . معز فطرت (از آنندراج ).ز زوری که دارد بکشتی شتاب سرازیر بنمود عکسش در آب .محمدطاهر وحید (از آنندراج ).
-
طاهر وحید
لغتنامه دهخدا
طاهر وحید. [ هَِ رِ وَ ] (اِخ ) محمدطاهر وحید. او راست : مجموعه ای در «توحید» که صاحب الذریعه آنرا در کتابخانه ٔ سیدنصراﷲ تقوی دیده است و مینویسد: ظاهراً وی بجز میرزا طاهر وحید قزوینی است که نصرآبادی در ص 17 تذکره ٔ خود از وی نامبرده و ما در ص 36 بدا...
-
علوی کاشانی
لغتنامه دهخدا
علوی کاشانی . [ ع َ ل َ ی ِ ] (اِخ ) میر محمدطاهر. از شعرای ایران در عهد شاه سلیمان صفوی است . وی ابتدا در اصفهان میزیست و سپس به کشمیر رفت و در سال 1136 هَ .ق . در آنجا درگذشت . منظومه ای بنام «حداد و حلاج »، و نیز دیوانی مرتب دارد. و ظاهراً «علوی »...
-
نقاش
لغتنامه دهخدا
نقاش . [ ن َق ْ قا ] (اِخ ) محمدطاهر کاشانی متخلص به نقاش ، از شاعران قرن یازدهم هجری قمری است و در کاشان به نقشبندی اشتغال داشته است ، او راست :بی بصیرت را عنان در دست نفس سرکش است می برد هر جا که می خواهد عصاکش کور را.سررشته ٔ وجود و عدم بسته ٔ من ...