کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محمدحسن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
امیرگونه خان
لغتنامه دهخدا
امیرگونه خان . [ اَ ن َ ] (اِخ ) ایرلوی افشار. از طرف محمدحسن خان قاجار حاکم اصفهان بود. رجوع به فهرست مجمل التواریخ گلستانه شود.
-
حسن خوسفی
لغتنامه دهخدا
حسن خوسفی . [ ح َ س َ ن ِ ] (اِخ ) قائنی از شاگردان میرزا محمدحسن شیرازی در سامراء. او راست : اخبارالقائم . (ذریعه ج 1 ص 345).
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن قنبرعلی زنجانی (1256 - 1340 هَ . ق .) ابن محمدحسن . او راست : «تبیان البیان ». (ذریعه ج 3 ص 332).
-
شحنه ٔ خراسانی
لغتنامه دهخدا
شحنه ٔ خراسانی . [ ش َ ن ِ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) محمدمهدی خان فرزند محمدحسن بیک بن حاجی محمدخان اوبهی . اصلش از خراسان و پدرش ساکن مازندران بود. در دوران نادرشاه افشار سمت دریابیگی مازندران و سپس دریابیگی شیراز را داشت و در اثر سعایت کور گردید و به اتفاق ...
-
حسین کنپانی
لغتنامه دهخدا
حسین کنپانی . [ ح ُ س َ ن ِ کُم ْ ] (اِخ ) ابن محمدحسن امین الضرب . پس از پدر چاپ کتاب بحارالانواررا به اتمام رسانید. رجوع به حسین امین الضرب شود.
-
قهپایی
لغتنامه دهخدا
قهپایی . [ ق ُ ] (اِخ ) قاسم بن محمدحسن حسینی طباطبائی . از علما و محدثان بود و از استاد خود شیخ بهائی و دیگران روایت کرد. وی دارای تحقیقاتی در علم رجال است . (روضات الجنات ص 417) (ریحانة الادب ج 3 ص 326).
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی محمدحسن بن هبةاﷲبن عبداﷲبن حسین دمشقی شافعی ، مشهور به ابن عساکر و مکنی به ابوالقاسم و ملقب به ثقةالدین . رجوع به ابن عساکر و علی بن حسن بن هبة اﷲبن ... شود.
-
ناطق
لغتنامه دهخدا
ناطق . [ طِ ] (اِخ ) محمدحسن کاشانی (میرزا...) داماد فتحعلی خان صبا و از شاعران قرن سیزدهم کاشان است . در نسخه ٔ خطی مدایح معتمدی تألیف محمدعلی بهار اصفهانی ذکری از او رفته است . رجوع به فرهنگ سخنواران ص 589 شود.
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حاج محمدمیرزا چای کار پسر محمدحسن میرزا.رجوع به کاشف السلطنه و رجال بامداد ج 3 ص 275 شود.
-
محبوبعلی شاه
لغتنامه دهخدا
محبوبعلی شاه . [ م َ ع َ ] (اِخ ) مراغه ای مشهدی ، محمدحسن آقا معروف به پیر مراغه ابن حاج محمد (متولد 1279 هَ . ق . فوت در تهران 1334 هَ . ش ). پیشوای فرقه ای از سلسله ٔ نعمت اللهیه بود.
-
اتالیقی
لغتنامه دهخدا
اتالیقی . [ اَ ] (حامص مرکب ) (ترکی : اَلیکی ) سمت و پایه و رتبه ٔ اتالیق : محمدحسن خان آقا محمدخان ولد اکبر خود را که در آنوقت خردسال بود به اتالیقی علیخان قلیجه ٔ بیگلربیگی و سردار آذربایجان ... سپرده بود. (گلشن مراد غفاری ).
-
باغ ناصری
لغتنامه دهخدا
باغ ناصری . [ غ ِ ص ِ ] (اِخ ) باغی به کرمان که در سال 1271 هَ . ق . محمدحسن خان حاکم کرمان در سمت دروازه ٔ ارگ آنرا احداث کرد. رجوع به حاشیه ٔ تاریخ کرمان ، چ باستانی پاریزی ص 402 شود.
-
حسن خان
لغتنامه دهخدا
حسن خان . [ ح َ س َ ] (اِخ ) (مدرسه ٔ...) مدرسه ای بود در کنار صحن حسین بن علی که مقداری از آن در خیابان فلکه افتاد و خراب گشت ، و آن مدرسه به نام بانی آن سردار محمدحسن خان معروف بود.
-
اصفهانی
لغتنامه دهخدا
اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) محمدحسن بن شیخ باقر اصفهانی نجفی شیعی . رئیس فرقه ٔ امامیه در نجف بود و به سال 1268 هَ . ق . درگذشت . او راست : جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام . نجاةالعباد فی یوم المعاد. هدایةالناسکین . (از اسماءالمؤلفین ج 2 ستون 373)...
-
فرخ زند
لغتنامه دهخدا
فرخ زند. [ ف َرْ رُ خ ِ زَ ] (اِخ ) محمدحسن خان ، مشهور به خانلارخان . به نوشته ٔ مؤلف مجمعالفصحاء پسر علی مرادخان زند و نوه ٔ محمدحسن خان قاجار جد اعلای قاجاریه است . وی مقرب دربار فتحعلی شاه قاجار بود، و در سال 1237هَ .ق . در کرمان به قتل رسید. ای...