کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محمات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محمات
لغتنامه دهخدا
محمات . [ م ُ ] (ع ص ) محماة. رجوع به محماة و احماء شود.
-
واژههای همآوا
-
مهمات
واژگان مترادف و متضاد
۱. اسلحه، جنگافزار ۲. ملزومات ۳. مهام، امور مهم، کارهای خطیر
-
مهمات
فرهنگ واژههای سره
بایسته ها، جنگ افزارها، راه افزارها
-
مهمات
فرهنگ فارسی معین
(مُ هِ مّ) [ ع . ] (اِ.) جِ مهمه ؛ 1 - کارهای بزرگ و دشوار. 2 - در فارسی به معنای ابزارآلات جنگی .
-
مهمات
لغتنامه دهخدا
مهمات . [ م ُ هَِ م ْ ما ] (ع ص ، اِ) ج ِ مهمة. || ج ِ مهم . || کارها. کارهای خطیر. امور مهم . کارهای سخت . امور بااهمیت . مسائل مهم . مسائل بااهمیت . کارهای پیش آمده . (لغت ابوالفضل بیهقی ) : دیگر سال امیر به بلخ رفت که آنجامهمات بود. (تاریخ بیهقی ص...
-
محماة
لغتنامه دهخدا
محماة. [ م ُ ] (ع ص ) تأنیث مُحمی ̍. || حدیده ٔ محماة، آهن تفته . آهنی سرخ کرده در آتش . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به احماء شود.
-
مهمات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مُهمَّة] mohemmāt ۱. کارهای قابلتوجه.۲. (نظامی) آلات و ادوات جنگ.۳. [قدیمی] نیازها.