کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محل الاسماک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
محل الاسماک
معنی
محل ماهيگيري , شيلا ت , ماهيگيري
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
محل الاسماک
دیکشنری عربی به فارسی
محل ماهيگيري , شيلا ت , ماهيگيري
-
واژههای مشابه
-
عیش محل
لغتنامه دهخدا
عیش محل . [ ع َ / ع ِ م َ ح َل ل / ح َ ] (اِ مرکب ) عیشگاه . (آنندراج ). عشرت کده . عیش گاه ، و اطاقی که محل عیش و عشرت بود. (ناظم الاطباء).
-
کهن محل
لغتنامه دهخدا
کهن محل . [ ک َ م َ ح َل ل / ح َ ] (اِخ ) دهی از دهستان رودآب است که در بخش فهرج شهرستان بم واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
bomb site, bombing site, bombarded site
محل بمباران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] منطقهای که ساختمانهای آن را بمب ویران کرده است
-
serving area
محل پذیرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مکانی که در آنجا از مهمانها پذیرایی میشود
-
assembly station
محل تجمع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] محلی بر روی عرشه یا هر جای دیگر کشتی مانند غذاخوری که مسافران و خدمه در مواقع اضطراری و ضروری مطابق با فهرست فراخوانی در آن جمع میشوند
-
serving 4
محل تحویل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] محلی برای بازبینی که از آنجا اقلام آمادهشدۀ صورتغذا در بخش تولید به بخش مهمانها منتقل میشود
-
محل فرود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ← منطقۀ فرود
-
anchor station
محل لنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] محل خاصی برای خدمۀ لنگر بهمنظور لنگراندازی و لنگربرداری
-
conning position, conning station, conn
محل هدایت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] محلی در پل فرماندهی که ابزارآلات واپایی شناور در آنجا قرار دارد و شناور از آنجا هدایت میشود متـ . محل هدایت شناور
-
محل داشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. موجودی داشتن، اعتبار داشتن ۲. جا داشتن، مورد داشتن، تناسب داشتن، مناسب بودن ۳. فرصت داشتن، مجال داشتن
-
محل گذاشتن
واژگان مترادف و متضاد
اعتنا کردن، توجه کردن، وقع نهادن، محل کردن، محلنهادن
-
محل نگذاشتن
واژگان مترادف و متضاد
اعتنا ن کردن، اهمیت ندادن، وقع ننهادن ≠ عنایت کردن
-
محل اکتشاف
فرهنگ واژههای سره
یافتگاه